کتاب کوچه ۲: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۳۲: سطر ۳۲:
 
آگنجشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه دکان نونوائی، خر را داد به نونوا و به‌اش گفت:
 
آگنجشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه دکان نونوائی، خر را داد به نونوا و به‌اش گفت:
  
::«'''-میرم مسجد نماز کنم
+
::«'''-میرم مسجد نماز کنم'''
  
::پیش خدا نیاز کنم
+
::'''پیش خدا نیاز کنم'''
  
::عقده‌ی دل رو واز کنم،
+
::'''عقده‌ی دل رو واز کنم،'''
  
::خارمو به هیچ کس ندی‌ها!''' »
+
::'''خارمو به هیچ کس ندی‌ها!''' »
  
 
و رفت به مسجد.
 
و رفت به مسجد.
سطر ۴۷: سطر ۴۷:
 
گنجشکه دور و ور تنور پرید و گفت:
 
گنجشکه دور و ور تنور پرید و گفت:
  
::«'''-این ور تنورت میجکم{{نشان|۱}}
+
::«'''-این ور تنورت میجکم{{نشان|۱}}'''
  
::اون ور تنرت می‌جکم
+
::'''اون ور تنرت می‌جکم'''
  
::تنور نونت ور می‌جکم{{نشان|۲}}!'''
+
::'''تنور نونت ور می‌جکم{{نشان|۲}}!'''
  
 
وتنور نونوا را ورداشت و پرید. رفت و رفت و رفت تا رسید به یه پیرزن که داشت گاوشو می‌دوشید. تنوره رو به پیرزن سپرد و گفت:
 
وتنور نونوا را ورداشت و پرید. رفت و رفت و رفت تا رسید به یه پیرزن که داشت گاوشو می‌دوشید. تنوره رو به پیرزن سپرد و گفت:
  
::«'''میرم مسجد نماز کنم
+
::«'''میرم مسجد نماز کنم'''
  
::پیش خدا نیاز کنم
+
::'''پیش خدا نیاز کنم'''
  
::عقده‌ی دل رو واز کنم،
+
::'''عقده‌ی دل رو واز کنم،'''
  
::تنورو به هیچ کس ندی‌ها!'''»
+
::'''تنورو به هیچ کس ندی‌ها!'''»
  
 
پیرزن تنورو قایم کرد و وقتی گنجیشکه برگشت، به‌اش گفت:
 
پیرزن تنورو قایم کرد و وقتی گنجیشکه برگشت، به‌اش گفت:
سطر ۶۹: سطر ۶۹:
 
گنجیشکه دور و ور پیره‌زن پرید و گفت:
 
گنجیشکه دور و ور پیره‌زن پرید و گفت:
  
::«'''-این ور گابت می‌جکم
+
::«'''-این ور گابت می‌جکم'''
  
::اون ور گابت می‌جکم
+
::'''اون ور گابت می‌جکم'''
  
::گاب تورو ور می‌جکم!'''»
+
::'''گاب تورو ور می‌جکم!'''»
  
 
وگاو پیرزن را ورداشت و پرید، رفت و رفت و رفت، تا رسید به یه خونه‌ئی که توش عروسی بود. داد زد:
 
وگاو پیرزن را ورداشت و پرید، رفت و رفت و رفت، تا رسید به یه خونه‌ئی که توش عروسی بود. داد زد:

نسخهٔ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۲

کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۱۹
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۱۹
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۰
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۰
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۱
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۱
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۲
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۲
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۳
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۳
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۴
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۴
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۵
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۵
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۶
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۶
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۷
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۷
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۸
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۸
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۹
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۲۹
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۰
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۰
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۱
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۱
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۲
کتاب هفته شماره ۲ صفحه ۱۳۲


۲


متل‌ها:

متل آذربایجانی: گنجشگک آشی‌مشی

یه گنجشک تو صحرا داشت دونه جمع می‌کرد، یه خار رفت تو پاش.

آگنجشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به یه دکان نونوائی، خر را داد به نونوا و به‌اش گفت:

«-میرم مسجد نماز کنم
پیش خدا نیاز کنم
عقده‌ی دل رو واز کنم،
خارمو به هیچ کس ندی‌ها! »

و رفت به مسجد. وقتی که برگشت، نونوا گفت:

«-خارت افتاد تو تنور، سوخت»

گنجشکه دور و ور تنور پرید و گفت:

«-این ور تنورت میجکم[۱]
اون ور تنرت می‌جکم
تنور نونت ور می‌جکم[۲]!

وتنور نونوا را ورداشت و پرید. رفت و رفت و رفت تا رسید به یه پیرزن که داشت گاوشو می‌دوشید. تنوره رو به پیرزن سپرد و گفت:

«میرم مسجد نماز کنم
پیش خدا نیاز کنم
عقده‌ی دل رو واز کنم،
تنورو به هیچ کس ندی‌ها!»

پیرزن تنورو قایم کرد و وقتی گنجیشکه برگشت، به‌اش گفت:

«-پام خورد به تنور، تنور شیکست! »

گنجیشکه دور و ور پیره‌زن پرید و گفت:

«-این ور گابت می‌جکم
اون ور گابت می‌جکم
گاب تورو ور می‌جکم!»

وگاو پیرزن را ورداشت و پرید، رفت و رفت و رفت، تا رسید به یه خونه‌ئی که توش عروسی بود. داد زد:



زبان کوچه:

فرهنگ لغات و اصطلاحات عامیانه(۲-آب)
ضرب‌المثل‌های مربوط به: آب

بازی‌های محلی:

مقدمه‌ئی بر بازی‌‌های محلی:
۱-پشنگ انداختن
۲-ترانه خوانی
طریقهٔ یارگیری در شیراز

ترانه‌ها:

واسونک‌ها:
دو ترانهٔ خواستگاری
دو روایت از ترانهٔ تو که ماه بلند در هوائی
۱-روایت تهرانی
۲-روایت آذربایجانی

معماها

۸ معمای منظوم

دو بیتی‌ها:

نیاز و عشق

تنهائی




گنجشگک آشی ماشی متل کازرونی

یه گنجشک تو صحرا داشت دونه جمع می‌کرد، یه‌خا رفت تو پاش. آ گنجیشکه فوری پر زد و رفت و رفت و رفت تا رسید به دکان نونوایی، خار را داد به نونوا و به‌اش گفت:

«-میرم مسجد نماز کنم پیش خدا نیاز کنم عقده‌ی دل رو وازکنم، خارمو به هیچ کس ندی‌ها!»

و رفت به مسجد. وقتی برگشت، نونوا گفت: «- خارت افتاد تو تنور، سوخت»