اقتصاد ایران: گذشته و حال: تفاوت بین نسخهها
سطر ۴۰: | سطر ۴۰: | ||
'''باقر پرهام:''' این رقم که گفتید مربوط بهسرمایهگذاری صنعتی است یا مجموع سرمایهگذاریها؟ | '''باقر پرهام:''' این رقم که گفتید مربوط بهسرمایهگذاری صنعتی است یا مجموع سرمایهگذاریها؟ | ||
+ | |||
'''حسین مهدوری:''' مجموع سرمایههای خارجی در این چند سال اخیر که احتمالاً شامل سرمایهگذاری در بانکها هم میشود، ۶۰۰ میلیون دلار بوده، یعنی یک رقم مسخره و ناچیز. اگر این را بخواهید با آن تئوریهای کلاسیک استعمار و امپریالیسم بسنجید هیچ کمکی بهشما نمیکند. ۶۰۰ میلیون دلار در حقیقت مبلغ خیلی زیادی نبود که تاثیری بر جامعهٔ ما داشته باشد. در عوض میبینید که قسمت عمده زهکشی از طریق بهرهبرداری از معادن بوده که شما خیلی ساده اسمش را میتوانید بگذارید یغما و غارت. | '''حسین مهدوری:''' مجموع سرمایههای خارجی در این چند سال اخیر که احتمالاً شامل سرمایهگذاری در بانکها هم میشود، ۶۰۰ میلیون دلار بوده، یعنی یک رقم مسخره و ناچیز. اگر این را بخواهید با آن تئوریهای کلاسیک استعمار و امپریالیسم بسنجید هیچ کمکی بهشما نمیکند. ۶۰۰ میلیون دلار در حقیقت مبلغ خیلی زیادی نبود که تاثیری بر جامعهٔ ما داشته باشد. در عوض میبینید که قسمت عمده زهکشی از طریق بهرهبرداری از معادن بوده که شما خیلی ساده اسمش را میتوانید بگذارید یغما و غارت. | ||
سطر ۴۶: | سطر ۴۷: | ||
'''حسین مهدوی:''' در مورد ایران، فعلاً آن چیزی که چشمگیر است نفت است. پس فردا ممکن است گاز باشد. اما مکانیسم یکی است. یعنی اینکه زهکشی از طریق بردن مواد اولیه انجام میگیرد، بهقیمتهائی که در بازاری تعیین دشه که خریداران کنترلش میکنند. نه مقداری که میبرند در اختیار شماست و نه قیمتی که میپردازند. وقتی نبود این خودبخود نوعی غارت میشود. | '''حسین مهدوی:''' در مورد ایران، فعلاً آن چیزی که چشمگیر است نفت است. پس فردا ممکن است گاز باشد. اما مکانیسم یکی است. یعنی اینکه زهکشی از طریق بردن مواد اولیه انجام میگیرد، بهقیمتهائی که در بازاری تعیین دشه که خریداران کنترلش میکنند. نه مقداری که میبرند در اختیار شماست و نه قیمتی که میپردازند. وقتی نبود این خودبخود نوعی غارت میشود. | ||
− | مکانیسم دوم از راه تجارت است. قسمت عمده کالاهائی که ما از خارج وارد میکنیم دست انحصارات بینالمللی است. بهقیمتهائی که در بازار انحصاری تعیین شده، یعنی رقابت آزاد و کامل وجود ندارد. دو یا سه یا چهار شرکت بینالمللی هستند که بین خودشان توافق دارند و کالاهایشان را بهقیمتهائی که خودشان میخواهند میفروشند. مابهالتفاوت این قیمت فروش انحصاری با قیمتهای واقعی، در حقیقت یک نوع زهکشی است. یعنی ما مقداری از درآمدمان را باید مفت و مجّانی بهصاحبان کالاهائی که میخریم بدهیم. همینطور در مورد کالاهائی که از ما میخرند. که البته قسمت عمده آن همان نفت است که گفتم بازارش دست آنهاست نه دست ما. در مورد سایر کالاها هم، کشورهای فقیر، کشورهای جهان سوم، عملاً مواد اولیهئی را که میفروشند در بازارهائی میفروشند که کنترل آن بازارها دست خودشان نیست. تا حد زیادی وابستگی دارد بهتولید در کشورهای سرمایهداری. اگر تقاضا در آنجا زیادتر باشد قیمتها بالا میرود، اگر نباشد قیمت پائین میآید و هر دفعه که اینها میخواهند برای پائین نگهداشتن قیمتها روی کشورهای در حال رشد فشار بیاورند کافی است که یک ذره صنعتی خودشان را کندتر بکنند. بلافاصله تقاضا برای این مواد اولیه پائین میآید و بازار میشکند. این دومین مکانیسم زهکشی از طریق تجارت نابرابر است. وضع سیستم بانکی هم بههمین منوال است. گرفتاری این است که غالب بانک هائی که در ایران سرمایهگذاری میکنند خیلی کم سرمایه میآورند. سرمایهٔ اصلی خودشان را در خود ایران تأمین میکنند یا از شرکاء ایرانیشان یا اندوختههائی که من و شما در آن بانکها میگذاریم و اگر هم سرمایه از خارج بیاورند کاری که میکنند این است، که شش درصد، هفت درصد در آن کشور خارجی اوراق قرضه منتشر میکنند بعد میگیرند و میآورند در ایران و با سود هفده درصد یا هجده درصد بهمردم وام میدهند این وسط یک هفت هشت درصدی بهخودشان میرسد. این عملاً یک نوع کار دلالی است. هر | + | مکانیسم دوم از راه تجارت است. قسمت عمده کالاهائی که ما از خارج وارد میکنیم دست انحصارات بینالمللی است. بهقیمتهائی که در بازار انحصاری تعیین شده، یعنی رقابت آزاد و کامل وجود ندارد. دو یا سه یا چهار شرکت بینالمللی هستند که بین خودشان توافق دارند و کالاهایشان را بهقیمتهائی که خودشان میخواهند میفروشند. مابهالتفاوت این قیمت فروش انحصاری با قیمتهای واقعی، در حقیقت یک نوع زهکشی است. یعنی ما مقداری از درآمدمان را باید مفت و مجّانی بهصاحبان کالاهائی که میخریم بدهیم. همینطور در مورد کالاهائی که از ما میخرند. که البته قسمت عمده آن همان نفت است که گفتم بازارش دست آنهاست نه دست ما. در مورد سایر کالاها هم، کشورهای فقیر، کشورهای جهان سوم، عملاً مواد اولیهئی را که میفروشند در بازارهائی میفروشند که کنترل آن بازارها دست خودشان نیست. تا حد زیادی وابستگی دارد بهتولید در کشورهای سرمایهداری. اگر تقاضا در آنجا زیادتر باشد قیمتها بالا میرود، اگر نباشد قیمت پائین میآید و هر دفعه که اینها میخواهند برای پائین نگهداشتن قیمتها روی کشورهای در حال رشد فشار بیاورند کافی است که یک ذره صنعتی خودشان را کندتر بکنند. بلافاصله تقاضا برای این مواد اولیه پائین میآید و بازار میشکند. این دومین مکانیسم زهکشی از طریق تجارت نابرابر است. وضع سیستم بانکی هم بههمین منوال است. گرفتاری این است که غالب بانک هائی که در ایران سرمایهگذاری میکنند خیلی کم سرمایه میآورند. سرمایهٔ اصلی خودشان را در خود ایران تأمین میکنند یا از شرکاء ایرانیشان یا اندوختههائی که من و شما در آن بانکها میگذاریم و اگر هم سرمایه از خارج بیاورند کاری که میکنند این است، که شش درصد، هفت درصد در آن کشور خارجی اوراق قرضه منتشر میکنند بعد میگیرند و میآورند در ایران و با سود هفده درصد یا هجده درصد بهمردم وام میدهند این وسط یک هفت هشت درصدی بهخودشان میرسد. این عملاً یک نوع کار دلالی است. هر بانکی این کار را میکند، و از این راه یک مقدار تولید ما را میبرند، زهکشی میکنند. سرمایهگذاری مستقیم هم که میدانیم چطور است. میزانش در ایران خیلی کم است. اگر این سرمایهگذاری زیاد شود در آن صورت یک مسئله دیگری مطرح میکند. امّا در مورد ایران بخصوص برخلاف غالب کشورهای در حال رشد، مثل کشورهای آمریکای جنوبی، میزان سرمایهگذاری کم بوده است. ولی در آن کشورهائی که وجود دارد و زیاد است میبینیم که عملاً سرمایهگذاری که اینها میکنند سودی که بعد از این جریانات میبرند خیلی بیش از آنست که سرمایه گذاری میکنند یعنی عملاً این کشورهای سرمایهدار نیستند که سرمایههایشان را منتقل میکنند بهاین کشورها. درست است که سرمایهای منتقل میکنند ولی با در نظر گرفتن سرمایههائی که از داخل تأمین میکنند و وامهائی که از دولت یا از بانکهای دولتی میگیرند و سودهائی که بعد میبرند سود و عواید را وقتی منتقل میکنند میبینید در مجموع از کشورهای فقیر است که سرمایه دارد بهطرف آن کشورها میرود و نه برعکس. پس این چهار سیستم زهکشی در همه جا هست اما در مورد ایران در دو بخشی که گفته شد بیش از حد وجود دارد. |
− | |||
+ | '''هوشنگ کشاورز:''' ممکن است یک توضیح بیشتری بدهیم و ببینیم که صدور سرمایه که یکی از ابزارهای اساسی بهاصطلاح این مرحله از امپریالیزم یعنی تکامل سرمایه داری است چرا در ایران اینقدر بیجان است در حالی که ما بهاصطلاح شرایط و زمینههای آن را در کشورمان داریم. در مسأله صدور سرمایه، اگر مثلاً ایران را با کره مقایسه کنیم میبینیم که الآن در خود بازارهای آمریکا بطور چشمگیری مصنوعاتی بهفروش میرسد که در کره ساخته میشود با سرمایههای آمریکائی. ایران فاقد این خاصیت است، علت این چیست؟ سئوال دیگر این است که آیا تضادهائی را که از نظر سیاسی امپریالیزم آمریکا بهویژه بعد از دوران مصدق با دستگاه پیدا میکند - مثلاً بعد از بیست و هشت مرداد اقدام ناموفق برخی از امرای ارتش به کودتا، یا طرح مسئله اصلاحات ارضی و انقلاب و سفید یعنی عدم پشتیبانی از دولت اقبال و کمک نکردن به آن، و یا پیش کشیدن مسئله حقوق بشر کارتر و تأکید بر آن در ایران - آیا این تضادها و برخوردهای سیاسی با دستگاه حاکم ارتباط پیدا نمیکند با | ||
[[رده:کتاب جمعه ۷]] | [[رده:کتاب جمعه ۷]] | ||
[[رده:کتاب جمعه]] | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ ۹ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۷
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
در نشستی مقدماتی که با شرکت آقایان حسین مهدوی (اقتصاددان) سیروس آریان پور (اقتصاددان و مدیر دفتر اقتصاد بین الملل سازمان برنامه و بودجه)، هوشنگ کشاورز (محقق و کارشناس مسائل کشاورزی و عشایری ایران)، ناصر پاکدامن (اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران) و یکی دو تن از همکاران کتاب جمعه داشتیم ویژگیهای اقتصاد ایران در دوره اخیر و ضرورت پایه گذاری اقتصاد ملی مورد بحس و بررسی قرار گرفت. متاسفانه نور و دستنوشته این گفت و گوی دو ساعته از دست رفت اما ماحصل کلام این وود که اقتصاد ایران در رژیم استبدادی محمدرضا پهلوی اقتصادی امکان وابسته بود.
آقای آرین پور در زمینه کیفیت این وابستگی قائل به دو سطح یا گره گاه عمده بودوسطح نخستین را در اتکای اقتصاد ایران به فروش نفت و سطح دوم را در چگونی کاربرد و مصرف درآمد های حاصل از نفت می دانست وی معتقد بود که الگوی اقتصادی مسلط بر جامعه ایران الگویی بود که نه در مقیاس نیازهای بومی این امعه بل در مقیاس نیازهای نظام مسلط سرمایه داری جهانی عمل می کرد.برای تامین استقلال اقتصادی و حذف وابستگی ها، آرین پور عقیده داشت که در هر یک از این دو سطح مجموعه هائی از سیاست ها و اقدام های معین ضروری است.
آقای حسین مهدوی، در بحث از خصوصیت اقتصاد ایران، بهمسأله Rente و اجارهخواری از ممرّ درآمد نفت اشاره کرد و معتقد بود که این اقتصاد در واقع اقتصادی تولیدی بهمعنای دقیق کلمه نبود بلکه نوعی اجارهخواری بود. وی در تحلیل مکانیسمهای غارت افتصادی موضوع کانالهای عمده زهکشی را مطرح کرد.
آقای ناصر پاکدامن، بهدنبال اشاره آقای مهدوی درباره خصوصیت اجارهخواری اقتصاد ایران، از نتایج اجتماعی و فرهنگی این نوع فعالیت اقتصادری و از آثار زیانبار آن بر روحیه و رفتار عوامل و کارگزاران اقتصادی و اجتماعی سخن گفت. در حالیکه آرینپور خصیصهٔ اجارهخواری اقتصاد ایران را نفی میکرد و عقیده داشت که درآمدهای نفتی نه یک نوع Rente یا اجاره بلکه برداشت از ذخائر و ثروتهای ملی است.
از آنجا که همگان بر سر مسأله وابسته بودن اقتصاد ایران و نحوه عملکرد آن در جهت غارت منابع ملی ما از طریق مکانیسمهای گوناگون بهرهکشی و استثمار و انتقال ثروت از داخل به خارجِ، که بهمکانیسمهای زهکشی تعبیر شد. آنچه در زیر میخوانید نتیجهٔ ادامهٔ همین گفت و گوهاست.
***
باقر پرهام: ما حصل گفت و گوهای مقدماتی ما این بود که افتصاد ایران افتصادی وابسته بود که بخش مهمّ آن یعنی نفت، هم از نظر اتکاء بهمیزان استخراج و صدور نفت و هم از نظر نحوه استفاده از درآمدهای نفتی چنان عمل میکرد که در مقیاس نیازمندیهای جامعهٔ ما نبود. در واقع ما نفت را چنان استخراج میکردیم که پاسخگوی جوامع صنعتی غرب یا اقتصاد سرمایهداری بود، و درآمد آن را هم چنان مصرف میکردیم که بازهم بههمان اقتصاد مسلط غرب میپیوست. همه بهاین نتیجه رسیدیم که بهرهبرداری از معادن، بهویژه نفت، و توسعهٔ صنعتی و سیاستهای کشاورزی، و نیز بازرگانی خارجی و نظام بانکها و موسسات بیمه، از کانالهای عمده زهکشی برای غارت منابع ملی ما بود. اما فرصت نشد که مکانیسمهای عمل را بیشتر بشکافیم. بحث امروز ما در همین زمینه است، یعنی نخست بررسی دقیقتر کانالهای زهکشی، و آنگاه طرح این پرسش که برای ایجاد یک اقتصاد ملی چه باید کرد، و آنچه تا کنون انجام شده آیا وافی بهمقصود هست یا نه.
حسین مهدوی: این کانالهای زهکشی در هر کشوری هست. در هر سیستم سرمایهداری چنین روابطی وجود دارد. در بعضیها بیشتر و در بعضیها کمتر. در مورد ایران،یک وضع خاص داریم و آن هم اینست که بخش نفت سهم عظیمی در اقتصاد ایران دارد و چون فروش نفت مقدار زیادی ارز هم در اختیار دولت میگذارد، سهم معاملات خارجی را بالا میبرد. اگر با درآمد ملی بسنجیم میبینیم برخلاف کشورهای دیگر که چیزی در حدود بیست تا حداکثر چهال درصد است در ایران این سهم بهرقم فوقالعاده زیادی در حدود هفتاد تا هشتاد درصد میرسد. بنابراین بخاطر جریان نفت، نحوه زهکشی بیشتر از طریق بازرگانی بوده و سرمایهگذاری و سرمایههای بانکی چندان در جریان موثر نبوده است. من اخیراً دیدهام که مجموع سرمایهگذاری خارجی را در ایران چیزی در حدود ۶۰۰ میلیون دلار برآورد کردهاند. اگر در نظر بگیرید که سرمایهگذاری سالانه بخش دولتی و خصوصی ایران بیش از بیست میلیارد دلار بوده آنوقت خواهید دید که این مبلغ سرمایهگذاری خارجی مبلغی ناچیز بوده است.
باقر پرهام: این رقم که گفتید مربوط بهسرمایهگذاری صنعتی است یا مجموع سرمایهگذاریها؟
حسین مهدوری: مجموع سرمایههای خارجی در این چند سال اخیر که احتمالاً شامل سرمایهگذاری در بانکها هم میشود، ۶۰۰ میلیون دلار بوده، یعنی یک رقم مسخره و ناچیز. اگر این را بخواهید با آن تئوریهای کلاسیک استعمار و امپریالیسم بسنجید هیچ کمکی بهشما نمیکند. ۶۰۰ میلیون دلار در حقیقت مبلغ خیلی زیادی نبود که تاثیری بر جامعهٔ ما داشته باشد. در عوض میبینید که قسمت عمده زهکشی از طریق بهرهبرداری از معادن بوده که شما خیلی ساده اسمش را میتوانید بگذارید یغما و غارت.
باقر پرهام: در مورد معادن، آیا تکیه شما اساساً روی نفت است یا این که روی بعضی از اقلام معدنی دیگر، مثلاً احتمالاً شاید مس و سنگهای معدنی یا مثلا گاز هم بشود انگشت گذاشت؟
حسین مهدوی: در مورد ایران، فعلاً آن چیزی که چشمگیر است نفت است. پس فردا ممکن است گاز باشد. اما مکانیسم یکی است. یعنی اینکه زهکشی از طریق بردن مواد اولیه انجام میگیرد، بهقیمتهائی که در بازاری تعیین دشه که خریداران کنترلش میکنند. نه مقداری که میبرند در اختیار شماست و نه قیمتی که میپردازند. وقتی نبود این خودبخود نوعی غارت میشود.
مکانیسم دوم از راه تجارت است. قسمت عمده کالاهائی که ما از خارج وارد میکنیم دست انحصارات بینالمللی است. بهقیمتهائی که در بازار انحصاری تعیین شده، یعنی رقابت آزاد و کامل وجود ندارد. دو یا سه یا چهار شرکت بینالمللی هستند که بین خودشان توافق دارند و کالاهایشان را بهقیمتهائی که خودشان میخواهند میفروشند. مابهالتفاوت این قیمت فروش انحصاری با قیمتهای واقعی، در حقیقت یک نوع زهکشی است. یعنی ما مقداری از درآمدمان را باید مفت و مجّانی بهصاحبان کالاهائی که میخریم بدهیم. همینطور در مورد کالاهائی که از ما میخرند. که البته قسمت عمده آن همان نفت است که گفتم بازارش دست آنهاست نه دست ما. در مورد سایر کالاها هم، کشورهای فقیر، کشورهای جهان سوم، عملاً مواد اولیهئی را که میفروشند در بازارهائی میفروشند که کنترل آن بازارها دست خودشان نیست. تا حد زیادی وابستگی دارد بهتولید در کشورهای سرمایهداری. اگر تقاضا در آنجا زیادتر باشد قیمتها بالا میرود، اگر نباشد قیمت پائین میآید و هر دفعه که اینها میخواهند برای پائین نگهداشتن قیمتها روی کشورهای در حال رشد فشار بیاورند کافی است که یک ذره صنعتی خودشان را کندتر بکنند. بلافاصله تقاضا برای این مواد اولیه پائین میآید و بازار میشکند. این دومین مکانیسم زهکشی از طریق تجارت نابرابر است. وضع سیستم بانکی هم بههمین منوال است. گرفتاری این است که غالب بانک هائی که در ایران سرمایهگذاری میکنند خیلی کم سرمایه میآورند. سرمایهٔ اصلی خودشان را در خود ایران تأمین میکنند یا از شرکاء ایرانیشان یا اندوختههائی که من و شما در آن بانکها میگذاریم و اگر هم سرمایه از خارج بیاورند کاری که میکنند این است، که شش درصد، هفت درصد در آن کشور خارجی اوراق قرضه منتشر میکنند بعد میگیرند و میآورند در ایران و با سود هفده درصد یا هجده درصد بهمردم وام میدهند این وسط یک هفت هشت درصدی بهخودشان میرسد. این عملاً یک نوع کار دلالی است. هر بانکی این کار را میکند، و از این راه یک مقدار تولید ما را میبرند، زهکشی میکنند. سرمایهگذاری مستقیم هم که میدانیم چطور است. میزانش در ایران خیلی کم است. اگر این سرمایهگذاری زیاد شود در آن صورت یک مسئله دیگری مطرح میکند. امّا در مورد ایران بخصوص برخلاف غالب کشورهای در حال رشد، مثل کشورهای آمریکای جنوبی، میزان سرمایهگذاری کم بوده است. ولی در آن کشورهائی که وجود دارد و زیاد است میبینیم که عملاً سرمایهگذاری که اینها میکنند سودی که بعد از این جریانات میبرند خیلی بیش از آنست که سرمایه گذاری میکنند یعنی عملاً این کشورهای سرمایهدار نیستند که سرمایههایشان را منتقل میکنند بهاین کشورها. درست است که سرمایهای منتقل میکنند ولی با در نظر گرفتن سرمایههائی که از داخل تأمین میکنند و وامهائی که از دولت یا از بانکهای دولتی میگیرند و سودهائی که بعد میبرند سود و عواید را وقتی منتقل میکنند میبینید در مجموع از کشورهای فقیر است که سرمایه دارد بهطرف آن کشورها میرود و نه برعکس. پس این چهار سیستم زهکشی در همه جا هست اما در مورد ایران در دو بخشی که گفته شد بیش از حد وجود دارد.
هوشنگ کشاورز: ممکن است یک توضیح بیشتری بدهیم و ببینیم که صدور سرمایه که یکی از ابزارهای اساسی بهاصطلاح این مرحله از امپریالیزم یعنی تکامل سرمایه داری است چرا در ایران اینقدر بیجان است در حالی که ما بهاصطلاح شرایط و زمینههای آن را در کشورمان داریم. در مسأله صدور سرمایه، اگر مثلاً ایران را با کره مقایسه کنیم میبینیم که الآن در خود بازارهای آمریکا بطور چشمگیری مصنوعاتی بهفروش میرسد که در کره ساخته میشود با سرمایههای آمریکائی. ایران فاقد این خاصیت است، علت این چیست؟ سئوال دیگر این است که آیا تضادهائی را که از نظر سیاسی امپریالیزم آمریکا بهویژه بعد از دوران مصدق با دستگاه پیدا میکند - مثلاً بعد از بیست و هشت مرداد اقدام ناموفق برخی از امرای ارتش به کودتا، یا طرح مسئله اصلاحات ارضی و انقلاب و سفید یعنی عدم پشتیبانی از دولت اقبال و کمک نکردن به آن، و یا پیش کشیدن مسئله حقوق بشر کارتر و تأکید بر آن در ایران - آیا این تضادها و برخوردهای سیاسی با دستگاه حاکم ارتباط پیدا نمیکند با