«بیگبوی» خانه را ترک میگوید: تفاوت بین نسخهها
MadjidPlus (بحث | مشارکتها) (الگوی در حال ویرایش) |
MadjidPlus (بحث | مشارکتها) (پایان صفحه ۱۳) |
||
سطر ۵۷: | سطر ۵۷: | ||
{{در حال ویرایش}} | {{در حال ویرایش}} | ||
+ | |||
+ | ==۱== | ||
+ | |||
+ | |||
+ | '''"م {{کوچک}}ادرت اصلا شلوار پاش نیس...''' | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
+ | |||
+ | این صدا با وضوح از میان جنگل بلند شد، رفته رفته خاموش گردید و صدائی دیگر شبیه طنینی دنبال آن را گرفت: | ||
+ | |||
+ | {{کوچک}} | ||
+ | '''«وقتی اونو درآورد دیدمش...''' | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
+ | |||
+ | و دیگری با صدائی تیز، گوشخراش و مردانه: | ||
+ | |||
+ | {{کوچک}} | ||
+ | '''«و اونو تو الکل شست...''' | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
+ | |||
+ | بعد چهار صدا که هماهنگ با هم میآمیخت، بر فراز درختها پراکنده شد: | ||
+ | |||
+ | {{کوچک}} | ||
+ | '''«و آویزانش کرد تو راهرو...''' | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
+ | |||
+ | چهار پسر سیاهپوست در حالی که بیپروا میخندید، از جنگل بیرون آمدند و قدم به علفزار باز گذاشتند. با پاهای عریان تبلانه راه میرفتند، و با چوبدستیهای بلند پیچکها و بوتهّای درهم را میکوبیدند. | ||
+ | |||
+ | «کاشکی چند خط دیگه از این تصنیف رو بلد بودم.»» | ||
+ | |||
+ | «کاشکی منم بلد بودم.» | ||
+ | |||
+ | «آره، وقتی به اونجا میرسی که یارو شلوارشو تو راهرو آویزون کرده، دیگه مجبوری ساکت بشی.» | ||
+ | |||
+ | «هی، با '''راهرو''' چه کلمهای جور در میاد؟» | ||
+ | |||
+ | «نو.» | ||
+ | |||
+ | «جو.» | ||
+ | |||
+ | «مو.» | ||
+ | |||
+ | «چو.» | ||
+ | |||
+ | آنها خندان خود را روی علفها انداختند. | ||
+ | |||
+ | «بیگ بوی؟» | ||
+ | |||
+ | «ها؟» | ||
+ | |||
+ | «یه چیزی رو میدونی؟» | ||
+ | |||
+ | «چی رو؟» | ||
+ | |||
+ | «تو حتماّ دیوونهای!» | ||
+ | |||
+ | «دیوونه؟» | ||
+ | |||
+ | «آره، تو دیوونه عینهو ساس هستی!» | ||
+ | |||
+ | «واسه چی دیوونهم؟» | ||
+ | |||
+ | «آهای، کدومتون «چو» بگوشتون خورده؟» | ||
+ | |||
+ | «تو یه کلمهای میخواستی که با «راهرو» جور در بیاد، مگه نه؟» | ||
+ | |||
+ | «آره، اما «چو» یعنی چی؟» | ||
+ | |||
+ | «کاکاسیا، «چو» چوه دیگه.» | ||
+ | |||
+ | در حالی که برگهای سبز و دراز علفها را با پنجههای پاهاشان میگرفتند و میکشیدند، بیپروا خندیدند. | ||
+ | |||
+ | «خب، اگه «چو» چوه، پس چو یعنی چی؟» | ||
+ | |||
+ | «اوه، میدونم.» | ||
+ | |||
+ | «چیه؟» | ||
+ | |||
+ | «اون تصنیف مامانی یه همچین چیزیه: | ||
+ | |||
+ | {{کوچک}} | ||
+ | ::'''مادرت اصلا شلوار پاش نیس، | ||
+ | |||
+ | ::'''وقتی اونون درآورد دیدمش، | ||
+ | |||
+ | ::'''اونو تو الکل شست، | ||
+ | |||
+ | ::'''و آویزونش کرد تو راهرو | ||
+ | |||
+ | ::'''و بعداّ کشیدش به چو.» | ||
+ | {{پایان کوچک}} | ||
+ | |||
+ | بار دیگر خندیدند. شانههاشان را تخت به زمین چسبانده |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۶:۰۷
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
۱
"م ادرت اصلا شلوار پاش نیس...
این صدا با وضوح از میان جنگل بلند شد، رفته رفته خاموش گردید و صدائی دیگر شبیه طنینی دنبال آن را گرفت:
«وقتی اونو درآورد دیدمش...
و دیگری با صدائی تیز، گوشخراش و مردانه:
«و اونو تو الکل شست...
بعد چهار صدا که هماهنگ با هم میآمیخت، بر فراز درختها پراکنده شد:
«و آویزانش کرد تو راهرو...
چهار پسر سیاهپوست در حالی که بیپروا میخندید، از جنگل بیرون آمدند و قدم به علفزار باز گذاشتند. با پاهای عریان تبلانه راه میرفتند، و با چوبدستیهای بلند پیچکها و بوتهّای درهم را میکوبیدند.
«کاشکی چند خط دیگه از این تصنیف رو بلد بودم.»»
«کاشکی منم بلد بودم.»
«آره، وقتی به اونجا میرسی که یارو شلوارشو تو راهرو آویزون کرده، دیگه مجبوری ساکت بشی.»
«هی، با راهرو چه کلمهای جور در میاد؟»
«نو.»
«جو.»
«مو.»
«چو.»
آنها خندان خود را روی علفها انداختند.
«بیگ بوی؟»
«ها؟»
«یه چیزی رو میدونی؟»
«چی رو؟»
«تو حتماّ دیوونهای!»
«دیوونه؟»
«آره، تو دیوونه عینهو ساس هستی!»
«واسه چی دیوونهم؟»
«آهای، کدومتون «چو» بگوشتون خورده؟»
«تو یه کلمهای میخواستی که با «راهرو» جور در بیاد، مگه نه؟»
«آره، اما «چو» یعنی چی؟»
«کاکاسیا، «چو» چوه دیگه.»
در حالی که برگهای سبز و دراز علفها را با پنجههای پاهاشان میگرفتند و میکشیدند، بیپروا خندیدند.
«خب، اگه «چو» چوه، پس چو یعنی چی؟»
«اوه، میدونم.»
«چیه؟»
«اون تصنیف مامانی یه همچین چیزیه:
- مادرت اصلا شلوار پاش نیس،
- وقتی اونون درآورد دیدمش،
- اونو تو الکل شست،
- و آویزونش کرد تو راهرو
- و بعداّ کشیدش به چو.»
بار دیگر خندیدند. شانههاشان را تخت به زمین چسبانده