با یاد چهار شهید: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
سطر ۱۷: | سطر ۱۷: | ||
:::در کنفرانس قانون اساسی -که جمعیت حقوقدانان بانیَش بود- طواق بهنمایندگی از خلقش سخن میگفت. چه شیرین و صمیمی! چه فارغ از مجامله و لفّاظی!... همچون رودی روان و غرّنده، با ایمان و اعتقاد کامل و امید بزرگ. و چه برجان مینشست! | :::در کنفرانس قانون اساسی -که جمعیت حقوقدانان بانیَش بود- طواق بهنمایندگی از خلقش سخن میگفت. چه شیرین و صمیمی! چه فارغ از مجامله و لفّاظی!... همچون رودی روان و غرّنده، با ایمان و اعتقاد کامل و امید بزرگ. و چه برجان مینشست! | ||
− | :::نمیدانستم عضو یک سازمان سیاسی هستند: چرا که شور و اشتیاق و صمیمیت تا حد فداکاری برای نمایاندن عقیدهٔ سیاسی | + | :::نمیدانستم عضو یک سازمان سیاسی هستند: چرا که شور و اشتیاق و صمیمیت تا حد فداکاری برای نمایاندن عقیدهٔ سیاسی جائی نمیگذارد. خاصه که شخص دربند سیاستبازی نباشد و تمام جانش را بهکار و عمل بسپارد، و عقیدهٔ سیاسی را برای رستگاری ملتش بخواهد نه اثبات عقیده و مسلک. |
− | |||
+ | :::شنیدم که {{کوچک}}عبدالحکیم و توماج{{پایان کوچک}} (کمتر کسی میدانست که نامش شیرمحمد است و شهرتش {{کوچک}}درخشنده توماج{{پایان کوچک}}. همهٔ مراجعین - که فراوان هم بودند - فقط {{کوچک}}توماج{{پایان کوچک}} میشناختندش) از طرف ستاد کاندیدای مجلس خبرگان شدهاند و خواندم که تمام رأی خلقشان بهآنها اختصاص یافته است. | ||
[[رده:کتاب جمعه ۳۴]] | [[رده:کتاب جمعه ۳۴]] |
نسخهٔ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۱۹
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
- من آنها را میشناختم. با هم دیدارهائی داشتیم و گپ و گفتی؛ اما با طواق آشناتر بودم که قاضی بود، انسان کامل بود و یک ایلیاتی بهتمام معنی.
- شنیده بودم که زندان دیده است و مبارزه کرده (یعنی هر چهارشان) و کار قضاوت را بوسیده تا بهسرزمینش و قومش نزدیکتر باشد.
- اصلاً این خلق گوئی رشتهٔ جانش بهسرزمینش بسته است. در جای دیگر و میان مردم دیگر، همچون ماهیِ از آب برون افتاده است. چندان جستوخیز خواهد کرد تا بهسرزمینش باز گردد. و این خود عشقی و علاقهئی بیحساب را باعث میشود یا از آن سرچشمه میگیرد.
- نیز میگفتند از او سلب صلاحیت قضائی شده است (اخیراً) بهخاطر اعتقاداتش و مبارزهاش حتی در محیط کار... و این همه، درست یا نادرست، گویای چگونگی روش و منش اوست و شناخت مردم از او. انسانی کوشنده برای خلقش... و چنین باشد.
- از زندگی و خانوادهاش خبر داشتم که فرزندان زحمت و کارند، و از مشقتی که برای تحصیل کشیدهاند و میکشند. درمحیط غریب و دشمنکام و بیترحم شهرهای بزرگ.
- در کنفرانس قانون اساسی -که جمعیت حقوقدانان بانیَش بود- طواق بهنمایندگی از خلقش سخن میگفت. چه شیرین و صمیمی! چه فارغ از مجامله و لفّاظی!... همچون رودی روان و غرّنده، با ایمان و اعتقاد کامل و امید بزرگ. و چه برجان مینشست!
- نمیدانستم عضو یک سازمان سیاسی هستند: چرا که شور و اشتیاق و صمیمیت تا حد فداکاری برای نمایاندن عقیدهٔ سیاسی جائی نمیگذارد. خاصه که شخص دربند سیاستبازی نباشد و تمام جانش را بهکار و عمل بسپارد، و عقیدهٔ سیاسی را برای رستگاری ملتش بخواهد نه اثبات عقیده و مسلک.
- شنیدم که عبدالحکیم و توماج (کمتر کسی میدانست که نامش شیرمحمد است و شهرتش درخشنده توماج. همهٔ مراجعین - که فراوان هم بودند - فقط توماج میشناختندش) از طرف ستاد کاندیدای مجلس خبرگان شدهاند و خواندم که تمام رأی خلقشان بهآنها اختصاص یافته است.