در زندان استانبول

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۰۰ توسط Parastoo (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۵۵

یادنامهٔ ناظم حکمت

خرداد امسال مصادف بود با پانزدهمین سال درگذشت ناظم حکمت شاعر بلندآوازهٔ ترک.

ناظم حکمت را خوانندهٔ فارسی زبان کم و بیش می‌شناسد، گرچه در سال‌های اعتلاء هنر او، هم در ایران و هم در ترکیه، سیستم‌های حکومتی «حکمت» و نظائر او را به‌کنج فراموشی رانده بودند. ناظم حکمت مجموعاً نزدیک به‌پانزده سال از عمرش را در زندان و همین حدود را در تبعید گذرانده است.

در این فرصت، چند قعطه شعر از ناظم، تقویم زندگی او، و نظرات ستایش‌آمیزی که نویسندگان و شاعران جهان درباره حکمت ابراز کرده‌اند خواهد آمد.

محمدعلی سپانلو



دو شعر از ناظم حکمت

در زندان استانبول

در استانبول

در حیاط زندان

و در روزانهٔ آفتابی زمستان

پس از باران

آنگاه که ابرها، دیوارها، سفال‌های سرخ

و چهرهٔ من

در آبچاله‌های زمین می‌لرزند

اندیشیدم: چه مرد است

چه نامرد است
بشریت!

زیر تمامی ثقل هرآنچه قدرت است

هر آنچه ضعف است

به‌جهان اندیشیدم

به‌کشورم
و به‌تو.

فوریه ۱۹۳۹- زندان استانبول