گورستان کلمات: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاحِ الگو.)
جز (ربات: تغییر خودکار متن (-ي +ی, -ك +ک))
سطر ۱۲: سطر ۱۲:
  
  
ادواردو گاليانو*
+
ادواردو گالیانو*
  
  
  
 
1
 
1
نظام حاكم، دستگاه كامپيوتر را برنامه‌ريزي مي‌كند، كامپيوتر به بانكدار هشدار مي‌دهد، بانكدار سفير را خبر مي‌كند، سفير با ژنرال ناهار مي‌خورد، ژنرال رئيس‌جمهور را احضار مي‌كند، رئيس‌جمهور به وزير اطلاع مي‌دهد، وزير مديركل را تهديد مي‌كند، مديركل به مدير مي‌توپد، مدير به مسئول بخش تشر مي‌زند، مسئول كارمند را مورد بازخواست قرار مي‌دهد، كارمند به كارگر بي‌حرمتي مي‌كند، كارگر با زنش بدقلقي مي‌كند، زن بچه را كتك مي‌زند، و بچه سگ را لگد مي‌زند.
+
نظام حاکم، دستگاه کامپیوتر را برنامه‌ریزی می‌کند، کامپیوتر به بانکدار هشدار می‌دهد، بانکدار سفیر را خبر می‌کند، سفیر با ژنرال ناهار می‌خورد، ژنرال رئیس‌جمهور را احضار می‌کند، رئیس‌جمهور به وزیر اطلاع می‌دهد، وزیر مدیرکل را تهدید می‌کند، مدیرکل به مدیر می‌توپد، مدیر به مسئول بخش تشر می‌زند، مسئول کارمند را مورد بازخواست قرار می‌دهد، کارمند به کارگر بی‌حرمتی می‌کند، کارگر با زنش بدقلقی می‌کند، زن بچه را کتک می‌زند، و بچه سگ را لگد می‌زند.
  
 
2
 
2
در اوروگوئه، مفتشان عقايد نوگرا شده‌اند. آميزه‌اي شگفت از قرون وسطي و شعور كاسيكاري سرمايه‌داري. رژيم نظامي ديگر كتاب‌ها را آتش نمي‌زند بلكه آنها را به كارخانه‌هاي كاغذسازي مي‌فروشد. كارخانه‌هاي كاغذسازي كتاب‌ها را ريزريز كرده، به صورت خمير در مي‌آورند و به اشكال گوناگون به بازار مصرف برمي‌گردانند. مطلقا درست نيست كه بگوييم آثار ماركس، فرويد يا پياژه در دسترس مردم قرار نمي‌گيرد. اينها در دسترس همه هست. گيرم نه به صورت كتاب، بلكه به شكل دستمال كاغذي.
+
در اوروگوئه، مفتشان عقاید نوگرا شده‌اند. آمیزه‌ای شگفت از قرون وسطی و شعور کاسیکاری سرمایه‌داری. رژیم نظامی دیگر کتاب‌ها را آتش نمی‌زند بلکه آنها را به کارخانه‌های کاغذسازی می‌فروشد. کارخانه‌های کاغذسازی کتاب‌ها را ریزریز کرده، به صورت خمیر در می‌آورند و به اشکال گوناگون به بازار مصرف برمی‌گردانند. مطلقا درست نیست که بگوییم آثار مارکس، فروید یا پیاژه در دسترس مردم قرار نمی‌گیرد. اینها در دسترس همه هست. گیرم نه به صورت کتاب، بلکه به شکل دستمال کاغذی.
  
  
  
 
3
 
3
آرژانتين مبدل به كشتارگاه شده است. تكنيكي كه به كار مي‌رود ناپديد شدن آدم‌هاست: زندانياني كه در كارند كه آزادي‌شان را تقاضا بتنوان كرد، نه شهيداني كه به بزرگداشت‌شان بتوان پرداخت. مجازات مرگ در اواسط سال 1976 وارد قانون جزاي اين كشور شده است، اما هر روز مردم را بدون محاكمه يا حكم محكوميت مي‌كشند. در بيشتر ما رد جسدي هم در كار نيست. نظام‌هاي ديكتاتوري شيلي و اوروگوئه نيز در تقليد از اين روش بي‌اندازه موفقيت‌آميز كوتاهي نكرده‌اند. مرگ در برابر جوخه‌ي اعدام ـ حتي اگر تنها يك مورد هم باشد ـ ممكن است در سطح جهاني مايه‌ي رسوايي و آبروريزي شود اما در ناپديد شدن حتي هزاران نفر هميشه فايدت شك و ترديد وجود دارد. دوستان و افراد خانواده دست به جست‌وجوي خطرناك و بيهوده‌اي مي‌زنند و از زنداني به زندان ديگر، از سربازخانه‌اي به سربازخانه‌ي ديگر مراجعه مي‌كنند، درحالي‌كه اجساد ناپديدشدگان در دل جنگل‌ها و زير زباله‌هاي مي‌گندد و مي‌پوسد. زمين، آدم‌ها را مي‌بلعد و دولت مي‌گويد دستش آلوده‌ي اين كار نيست. جنايتي صورت نگرفته است كه گزارش شود يا مسئولي در باب آن توضيحي بدهد. هر مرده‌اي چندين بار مي‌ميرد و سرانجام، آنچه مي‌ماند مه غليظي است از وحشت و شك و ترديد كه بر جان انسان مي‌نشيند.
+
آرژانتین مبدل به کشتارگاه شده است. تکنیکی که به کار می‌رود ناپدید شدن آدم‌هاست: زندانیانی که در کارند که آزادی‌شان را تقاضا بتنوان کرد، نه شهیدانی که به بزرگداشت‌شان بتوان پرداخت. مجازات مرگ در اواسط سال 1976 وارد قانون جزای این کشور شده است، اما هر روز مردم را بدون محاکمه یا حکم محکومیت می‌کشند. در بیشتر ما رد جسدی هم در کار نیست. نظام‌های دیکتاتوری شیلی و اوروگوئه نیز در تقلید از این روش بی‌اندازه موفقیت‌آمیز کوتاهی نکرده‌اند. مرگ در برابر جوخه‌ی اعدام ـ حتی اگر تنها یک مورد هم باشد ـ ممکن است در سطح جهانی مایه‌ی رسوایی و آبروریزی شود اما در ناپدید شدن حتی هزاران نفر همیشه فایدت شک و تردید وجود دارد. دوستان و افراد خانواده دست به جست‌وجوی خطرناک و بیهوده‌ای می‌زنند و از زندانی به زندان دیگر، از سربازخانه‌ای به سربازخانه‌ی دیگر مراجعه می‌کنند، درحالی‌که اجساد ناپدیدشدگان در دل جنگل‌ها و زیر زباله‌های می‌گندد و می‌پوسد. زمین، آدم‌ها را می‌بلعد و دولت می‌گوید دستش آلوده‌ی این کار نیست. جنایتی صورت نگرفته است که گزارش شود یا مسئولی در باب آن توضیحی بدهد. هر مرده‌ای چندین بار می‌میرد و سرانجام، آنچه می‌ماند مه غلیظی است از وحشت و شک و تردید که بر جان انسان می‌نشیند.
  
 
4
 
4
دستگاه حاكم چنين آموزش مي‌دهد كه هركس بر ضد آن اقدام كند دشمن كشور است. محكوم شمردن بي‌عدالتي، جنايتي بر ضد سرزمين اجدادي به شمار مي‌آيد.
+
دستگاه حاکم چنین آموزش می‌دهد که هرکس بر ضد آن اقدام کند دشمن کشور است. محکوم شمردن بی‌عدالتی، جنایتی بر ضد سرزمین اجدادی به شمار می‌آید.
دستگاه حاكم مي‌گويد: كشور، منم. ـ كشور يعني اردوگاه زندانيان: اين توده‌ي كثافت متعفن و پوسيده، اين ويران زمين بزرگ خالي از انسان.
+
دستگاه حاکم می‌گوید: کشور، منم. ـ کشور یعنی اردوگاه زندانیان: این توده‌ی کثافت متعفن و پوسیده، این ویران زمین بزرگ خالی از انسان.
هركس معتقد باشد كه كشورش خانه‌اي است براي همه‌ي مردم، از اين خانه بيرون انداخته مي‌شود.
+
هرکس معتقد باشد که کشورش خانه‌ای است برای همه‌ی مردم، از این خانه بیرون انداخته می‌شود.
  
 
5
 
5
تنها چيزي كه آزاد است، قيمت‌هاست. در اين سوي دنيا، آدام اسميت به موسوليني محتاج است. آزادي سرمايه‌گذاري، آزادي قيمت‌ها، آزادي مبادله: و هرچه آزادي كسب و كار بيشتر باشد، افراد بيشتري در زندان‌ها هستند. مگر تاكنون كسي شنيده است كه ثروت معصوم و بي‌گناه باشد؟ مگر هنگامي كه بحراني پديد مي‌آيد ليبرال‌ها محافظه‌كار و محافظه‌كاران فاشيست نمي‌شوند؟ اين آدمكشان، اين وطن‌كشان، براي چه كساني كسار مي‌كنند؟
+
تنها چیزی که آزاد است، قیمت‌هاست. در این سوی دنیا، آدام اسمیت به موسولینی محتاج است. آزادی سرمایه‌گذاری، آزادی قیمت‌ها، آزادی مبادله: و هرچه آزادی کسب و کار بیشتر باشد، افراد بیشتری در زندان‌ها هستند. مگر تاکنون کسی شنیده است که ثروت معصوم و بی‌گناه باشد؟ مگر هنگامی که بحرانی پدید می‌آید لیبرال‌ها محافظه‌کار و محافظه‌کاران فاشیست نمی‌شوند؟ این آدمکشان، این وطن‌کشان، برای چه کسانی کسار می‌کنند؟
يكي از وزراي دارايي اوروگوئه گفته است: «پس‌انداز، حاصل نابرابري در توزيع درآمد است». اما در عين حال اعتراف كرده است كه وجود شكنجه در كشور، او را به وحشت مي‌افكند. ليكن چگونه مي‌توان نابرابري را بدون استفاده از سلاح شكنجه حفظ كرد؟ دست‌راستي‌ها خواستار تعميم همه چيزند، و تعميم دادن همه چيز، آنها را قرين آمرزش مي‌كند.
+
یکی از وزرای دارایی اوروگوئه گفته است: «پس‌انداز، حاصل نابرابری در توزیع درآمد است». اما در عین حال اعتراف کرده است که وجود شکنجه در کشور، او را به وحشت می‌افکند. لیکن چگونه می‌توان نابرابری را بدون استفاده از سلاح شکنجه حفظ کرد؟ دست‌راستی‌ها خواستار تعمیم همه چیزند، و تعمیم دادن همه چیز، آنها را قرین آمرزش می‌کند.
  
 
6
 
6
مامور شكنجه، يك كارمند است. ديكتاتور، يك كارمند است و هر دوي اينها ديوانسالاران مسلحي هستند كه اگر كار خود را با كارآمدي انجام ندهند شغل‌شان را از دست مي‌دهند. در اين باره چيزي بيش از اين وجود ندارد. آنها هيولاهاي فوق‌العاده‌اي نيستند. ما نبايد چنين امتيازي به آنها بدهيم.
+
مامور شکنجه، یک کارمند است. دیکتاتور، یک کارمند است و هر دوی اینها دیوانسالاران مسلحی هستند که اگر کار خود را با کارآمدی انجام ندهند شغل‌شان را از دست می‌دهند. در این باره چیزی بیش از این وجود ندارد. آنها هیولاهای فوق‌العاده‌ای نیستند. ما نباید چنین امتیازی به آنها بدهیم.
  
 
7
 
7
دستگاه حاكم به آزار و اذيت جوانان مي‌پردازد: زنداني مي‌كند، شكنجه مي‌كند، مي‌كشد. آنها شواهد زنده‌ي اهميت دستگاه حاكمند، زيرا كه آنها را از كشور بيرون مي‌اندازد و به صورت انسان و نيروي كار ارزان به كشورهاي ديگر مي‌فروشد.
+
دستگاه حاکم به آزار و اذیت جوانان می‌پردازد: زندانی می‌کند، شکنجه می‌کند، می‌کشد. آنها شواهد زنده‌ی اهمیت دستگاه حاکمند، زیرا که آنها را از کشور بیرون می‌اندازد و به صورت انسان و نیروی کار ارزان به کشورهای دیگر می‌فروشد.
دستگاه حاكم كه عقيم وسترون است از هر چيزي كه داراي رشد و حركت باشد نفرت دارد. فقط مي‌تواند زندان‌ها و گورستان‌ها را چند برابر كند. فقط مي‌تواند زنداني و جسد، جاسوس و پليس، گدا و تبعيدي توليد كند.
+
دستگاه حاکم که عقیم وسترون است از هر چیزی که دارای رشد و حرکت باشد نفرت دارد. فقط می‌تواند زندان‌ها و گورستان‌ها را چند برابر کند. فقط می‌تواند زندانی و جسد، جاسوس و پلیس، گدا و تبعیدی تولید کند.
جوان بودن جنايت است. واقعيت در سپيده دم هر روز مرتكب چنين جنايتي مي‌شود، همچنين تاريخ، كه هر روز صبح تولدي تازه مي‌يابد.
+
جوان بودن جنایت است. واقعیت در سپیده دم هر روز مرتکب چنین جنایتی می‌شود، همچنین تاریخ، که هر روز صبح تولدی تازه می‌یابد.
از همين‌رو است كه واقعيت و تاريخ ممنوع شده‌اند.
+
از همین‌رو است که واقعیت و تاریخ ممنوع شده‌اند.
  
 
8
 
8
در اوروگوئه هر ماه زندان جديدي افتتاح مي‌شود. اين همان چيزي است كه دانشمندان اقتصاد برنامه اقتصادي مي‌نامند.
+
در اوروگوئه هر ماه زندان جدیدی افتتاح می‌شود. این همان چیزی است که دانشمندان اقتصاد برنامه اقتصادی می‌نامند.
اما قفس‌هاي نامرئي را چه بايد كرد؟ در كدام گزارش رسمي يا كدام مدرك مخالفان نظام حاكم از زندانيان ترس و وحشت سخن به ميان مي‌آيد: ترس از دست دادن كار، ترس پيدا نكردن كار، ترس سخن گفتن، ترس چيزي شنيدن، ترس چيزي خواندن؟ در كشور سكوت، كم‌ترين فروغي كه در چشم انسان ديده شود او را به اردوگاه زندانيان مي‌فرستد. نيازي به اخراج كارمند اداره نيست. همين قدر كافي است به او فهمانده شود كه ممكن است بدون هيچ اخطاري كنارش بگذارند و در اين صورت ديگر نخواهد توانست كاري پيدا كند. سانسور هنگامي به پيروزي مي‌رسد كه هر شهروندي سانسورچي بي‌امان گفته‌ها و اعمال خود شود.
+
اما قفس‌های نامرئی را چه باید کرد؟ در کدام گزارش رسمی یا کدام مدرک مخالفان نظام حاکم از زندانیان ترس و وحشت سخن به میان می‌آید: ترس از دست دادن کار، ترس پیدا نکردن کار، ترس سخن گفتن، ترس چیزی شنیدن، ترس چیزی خواندن؟ در کشور سکوت، کم‌ترین فروغی که در چشم انسان دیده شود او را به اردوگاه زندانیان می‌فرستد. نیازی به اخراج کارمند اداره نیست. همین قدر کافی است به او فهمانده شود که ممکن است بدون هیچ اخطاری کنارش بگذارند و در این صورت دیگر نخواهد توانست کاری پیدا کند. سانسور هنگامی به پیروزی می‌رسد که هر شهروندی سانسورچی بی‌امان گفته‌ها و اعمال خود شود.
نظام ديكتاتوري سربازخانه‌ها، كلانتري‌ها، واگن‌هاي متروك راه‌آهن، و كشتي‌هاي بلااستفاده را مبدل به زندان مي‌كند. اما با خانه‌هاي مردم چه مي‌كند، مگر آنجا هم همين كار را نمي‌كند؟
+
نظام دیکتاتوری سربازخانه‌ها، کلانتری‌ها، واگن‌های متروک راه‌آهن، و کشتی‌های بلااستفاده را مبدل به زندان می‌کند. اما با خانه‌های مردم چه می‌کند، مگر آنجا هم همین کار را نمی‌کند؟
  
 
9
 
9
از هر صد كودكي كه در شيلي به دنيا مي‌آيد هشت تن مي‌ميرد. آيا اين امر اتفاقي است يا قتل عمد در كار است؟ كليه‌ي زندان‌ها در دست جنايتكاران است.
+
از هر صد کودکی که در شیلی به دنیا می‌آید هشت تن می‌میرد. آیا این امر اتفاقی است یا قتل عمد در کار است؟ کلیه‌ی زندان‌ها در دست جنایتکاران است.
در شيلي غذا و خوراك گران‌تر از ايالات متحده‌ي آمريكاست. اما حداقل دستمزد ده برابر كمتر است. در سانتياگو رانندگان تاكسي ديگر از توريست‌ها دلار نمي‌خرند، بل دختراني را به آنها معرفي مي‌كنند كه حاضرند در مقابل يك وعده غذا خود را به اختيار توريست‌ها بگذارند.
+
در شیلی غذا و خوراک گران‌تر از ایالات متحده‌ی آمریکاست. اما حداقل دستمزد ده برابر کمتر است. در سانتیاگو رانندگان تاکسی دیگر از توریست‌ها دلار نمی‌خرند، بل دخترانی را به آنها معرفی می‌کنند که حاضرند در مقابل یک وعده غذا خود را به اختیار توریست‌ها بگذارند.
در 20 سال گذشته مصرف كفش در اوروگوئه پنج برابر كمتر شده و در هفت سال اخير، مصرف شير در مونته ويده‌ئو، به نصف تقليل يافته است.
+
در 20 سال گذشته مصرف کفش در اوروگوئه پنج برابر کمتر شده و در هفت سال اخیر، مصرف شیر در مونته ویده‌ئو، به نصف تقلیل یافته است.
تعداد كساني كه در زندان «احتياج» گرفتارند چقدر است؟ آيا انساني كه محكوم است تمام عمر در جست‌وجو و تلاش يافتن كار و غذا باشد آزاد است؟ تعداد كساني كه از روز تولد و از لحظه‌اي كه براي نخستين بار صداي گريه‌شان بلند مي‌شود داغ سرنوشت بر پيشاني‌شان مي‌خورد چقدر است؟ تعداد كساني كه حتي از نمك و آفتاب محرومند به چند تن مي‌رسد؟
+
تعداد کسانی که در زندان «احتیاج» گرفتارند چقدر است؟ آیا انسانی که محکوم است تمام عمر در جست‌وجو و تلاش یافتن کار و غذا باشد آزاد است؟ تعداد کسانی که از روز تولد و از لحظه‌ای که برای نخستین بار صدای گریه‌شان بلند می‌شود داغ سرنوشت بر پیشانی‌شان می‌خورد چقدر است؟ تعداد کسانی که حتی از نمک و آفتاب محرومند به چند تن می‌رسد؟
  
 
10
 
10
جنايات نظام ديكتاتوري منحصر به فهرست شكنجه‌ها، قتل‌ها، و ناپديدشدگان نيست. دستگاه حاكم به انسان دروغ و خودپرستي مي‌آموزد. همبستگي انسان‌ها جنايت است. پيروزي دستگاه حاكم در اين است: مردم مي‌ترسند حرف بزنند، مي‌ترسند به يكديگر نگاه كنند. هيچ‌كس نمي‌تواند به ديدار ديگري برود. هنگامي كه چشم كسي به چسم انسان بيفتد و سرش را برنگرداند، انسان به اين توهم دچار مي‌شود كه: «نكند مي‌خواهد مرا دستگير كند
+
جنایات نظام دیکتاتوری منحصر به فهرست شکنجه‌ها، قتل‌ها، و ناپدیدشدگان نیست. دستگاه حاکم به انسان دروغ و خودپرستی می‌آموزد. همبستگی انسان‌ها جنایت است. پیروزی دستگاه حاکم در این است: مردم می‌ترسند حرف بزنند، می‌ترسند به یکدیگر نگاه کنند. هیچ‌کس نمی‌تواند به دیدار دیگری برود. هنگامی که چشم کسی به چسم انسان بیفتد و سرش را برنگرداند، انسان به این توهم دچار می‌شود که: «نکند می‌خواهد مرا دستگیر کند
مدير يكي از سازمان‌ها به كارمندي كه دوستش بوده است مي‌گويد: «ناچار بودم نام تو را گزارش كنم. از من فهرستي خواسته بودند و من جز اين چاره‌اي نداشتم كه نام كسي را بدهم. اميدوارم بتواني مرا ببخشي».
+
مدیر یکی از سازمان‌ها به کارمندی که دوستش بوده است می‌گوید: «ناچار بودم نام تو را گزارش کنم. از من فهرستی خواسته بودند و من جز این چاره‌ای نداشتم که نام کسی را بدهم. امیدوارم بتوانی مرا ببخشی».
چرا كشتار روح انسان از راه مسموم شدن، در سياهه‌ي خشونت‌ها آورده نمي‌شود؟
+
چرا کشتار روح انسان از راه مسموم شدن، در سیاهه‌ی خشونت‌ها آورده نمی‌شود؟
  
 
11
 
11
نيم ميليون نفر از مردم اوروگوئه در خارج از كشور خود زندگي مي‌كنند، يك ميليون نفر از مردم پاراگوئه، و نيم ميليون نفر از مردم شيلي، كشتي‌ها مملو از جواناني است كه از چنگال زندان، مرگ، يا گرسنگي مي‌گريزند. زنده بودن خطرناك است، انديشيدن، گناه، و خون، معجزه!
+
نیم میلیون نفر از مردم اوروگوئه در خارج از کشور خود زندگی می‌کنند، یک میلیون نفر از مردم پاراگوئه، و نیم میلیون نفر از مردم شیلی، کشتی‌ها مملو از جوانانی است که از چنگال زندان، مرگ، یا گرسنگی می‌گریزند. زنده بودن خطرناک است، اندیشیدن، گناه، و خون، معجزه!
اما تعداد تبعيدي‌هايي كه در چهار ديواري كشور خود در تبعيد به سر مي‌برند چقدر است؟ آمار كساني كه محكوم به سكوت و خزيدن به گوشه‌ي عزلتند در كجا ثبت مي‌شود؟ آيا جنايات «اميد» شديدتر از جناياتي نيست كه انسان‌ها مرتكب مي‌شوند؟
+
اما تعداد تبعیدی‌هایی که در چهار دیواری کشور خود در تبعید به سر می‌برند چقدر است؟ آمار کسانی که محکوم به سکوت و خزیدن به گوشه‌ی عزلتند در کجا ثبت می‌شود؟ آیا جنایات «امید» شدیدتر از جنایاتی نیست که انسان‌ها مرتکب می‌شوند؟
نظام ديكتاتوري، رسوا و بدنام است اما انسان به آن خو مي‌گيرد. دستگاه حاكم آدم را كر و لال مي‌كند، از گفتن و شنيدن بازمي‌دارد، و نسبت به چيزهايي كه ديدنش ممنوع است نابينا مي‌كند.
+
نظام دیکتاتوری، رسوا و بدنام است اما انسان به آن خو می‌گیرد. دستگاه حاکم آدم را کر و لال می‌کند، از گفتن و شنیدن بازمی‌دارد، و نسبت به چیزهایی که دیدنش ممنوع است نابینا می‌کند.
انتشار خبر نخستين مرگي كه در نتيجه‌ي شكنجه ـ در سال 1964 در برزيل ـ اتفاق افتاده بود سبب رسوايي ملي شد. اما خبر دهمين مرگ ناشي از شكنجه به زحمت در مطبوعات انعكاس يافت و خبر پنجاهمين مرگ، ديگر يكسره «امري عادي» تلقي شد.
+
انتشار خبر نخستین مرگی که در نتیجه‌ی شکنجه ـ در سال 1964 در برزیل ـ اتفاق افتاده بود سبب رسوایی ملی شد. اما خبر دهمین مرگ ناشی از شکنجه به زحمت در مطبوعات انعکاس یافت و خبر پنجاهمین مرگ، دیگر یکسره «امری عادی» تلقی شد.
دستگاه حاكم به مردم مي‌آموزد كه دهشت و هراس را نيز، همچنان كه در زمستان به سرماخوردگي عادت مي‌كنند، بپذيرند.
+
دستگاه حاکم به مردم می‌آموزد که دهشت و هراس را نیز، همچنان که در زمستان به سرماخوردگی عادت می‌کنند، بپذیرند.
  
 
12
 
12
من در جست‌وجوي صداي دشمني هستم كه به من دستور داد. بيچاره و تيره‌روز شوم.
+
من در جست‌وجوی صدای دشمنی هستم که به من دستور داد. بیچاره و تیره‌روز شوم.
گاه احساس مي‌كنم كه شادي، جنايتي است درحد خيانت به وطن، و من كه از امتياز و موهبت زنده و آزاد بودن برخوردارم گنهكارم.
+
گاه احساس می‌کنم که شادی، جنایتی است درحد خیانت به وطن، و من که از امتیاز و موهبت زنده و آزاد بودن برخوردارم گنهکارم.
درين هنگام اظهارنظر هويلكا ـ يكي از رهبران سياسي محلي ـ به يادم مي‌آيد و حالم بهتر مي‌شود: «آنها به اينجا آمدند. حتي سنگ‌ها را هم شكستند و خرد كردند. مي‌خواستند همه‌ي ما را از بين ببرند اما نتوانستند، چرا كه ما هنوز زنده‌ايم و اين تنها چيزي است كه اهميت دارد».
+
درین هنگام اظهارنظر هویلکا ـ یکی از رهبران سیاسی محلی ـ به یادم می‌آید و حالم بهتر می‌شود: «آنها به اینجا آمدند. حتی سنگ‌ها را هم شکستند و خرد کردند. می‌خواستند همه‌ی ما را از بین ببرند اما نتوانستند، چرا که ما هنوز زنده‌ایم و این تنها چیزی است که اهمیت دارد».
و فكر مي‌كنم حق با هويلكا است. زنده بودن: پيروزي كوچكي است. زنده بودن ـ با وجود جناياتي كه شده و علي‌رغم دور بودن از يار و ديار ـ معنايش امكان برخورداري از شادي است، چندان كه مفهوم تبعيد نيز مي‌تواند اين باشد كه مي‌شود زمينه‌ي ساختن كشوري ديگر گونه را فراهم آورد.
+
و فکر می‌کنم حق با هویلکا است. زنده بودن: پیروزی کوچکی است. زنده بودن ـ با وجود جنایاتی که شده و علی‌رغم دور بودن از یار و دیار ـ معنایش امکان برخورداری از شادی است، چندان که مفهوم تبعید نیز می‌تواند این باشد که می‌شود زمینه‌ی ساختن کشوری دیگر گونه را فراهم آورد.
وظيفه‌اي كه ما در برابر خود داريم ايجاد سرزمين اجدادي واقعي است، و آن را با آجر و مصالح كثافت و مدفوع نمي‌توان ساخت. اگر هنگام بازگشت به كشور خويش درمانده و ناتوان باشيم فايدتي هم بر وجود ما مترتب است؟ شادي نياز به شهامت و جرات دارد، نه رنج، و رنج چيزي است كه به آن خو گرفته‌ايم.
+
وظیفه‌ای که ما در برابر خود داریم ایجاد سرزمین اجدادی واقعی است، و آن را با آجر و مصالح کثافت و مدفوع نمی‌توان ساخت. اگر هنگام بازگشت به کشور خویش درمانده و ناتوان باشیم فایدتی هم بر وجود ما مترتب است؟ شادی نیاز به شهامت و جرات دارد، نه رنج، و رنج چیزی است که به آن خو گرفته‌ایم.
  
 
13
 
13
طرح نابودي و انهدام: سبزي را از پهنه‌ي خاك بروبيد، آخرين گياه زنده را ريشه‌كن كنيد و به دور اندازيد. بر گستره‌ي زمين نمك بپاشيد و آنگاه خاطره‌ي سبزي را از ذهن خود بزداييد. براي استعمار دانستگي، دانستگي را مي‌بايد زير فشار گذاشت و براي زير فشار گذاشتن دانستگي، گذشته را بايد از آن گرفت و نابود كرد. جز سكوت و زندان هرچه را كه در اين سرزمين هست، و هر نشان و اثري را كه از گذشته به جا مانده است، پاك كنيد و از ميان ببريد.
+
طرح نابودی و انهدام: سبزی را از پهنه‌ی خاک بروبید، آخرین گیاه زنده را ریشه‌کن کنید و به دور اندازید. بر گستره‌ی زمین نمک بپاشید و آنگاه خاطره‌ی سبزی را از ذهن خود بزدایید. برای استعمار دانستگی، دانستگی را می‌باید زیر فشار گذاشت و برای زیر فشار گذاشتن دانستگی، گذشته را باید از آن گرفت و نابود کرد. جز سکوت و زندان هرچه را که در این سرزمین هست، و هر نشان و اثری را که از گذشته به جا مانده است، پاک کنید و از میان ببرید.
 
به خاطر آوردن گذشته ممنوع است.
 
به خاطر آوردن گذشته ممنوع است.
براي كلمات، مقررات گمركي وجود دارد، همچنين كوره‌هاي تفته‌اي براي سوزاندن‌شان. همچنين گورستان‌هايي براي دفن كردن‌شان.
+
برای کلمات، مقررات گمرکی وجود دارد، همچنین کوره‌های تفته‌ای برای سوزاندن‌شان. همچنین گورستان‌هایی برای دفن کردن‌شان.
شب‌ها زندانيان را دسته‌دسته از زندان‌ها بيرون مي‌برند تا كلمات اعتراض را كه در گذشته بر ديوارهاي شهر نوشته شده است زير قشري از رنگ سفيد از ديده‌ها پنهان كنند.
+
شب‌ها زندانیان را دسته‌دسته از زندان‌ها بیرون می‌برند تا کلمات اعتراض را که در گذشته بر دیوارهای شهر نوشته شده است زیر قشری از رنگ سفید از دیده‌ها پنهان کنند.
شست‌وشوي مداوم باران، اندك‌اندك رنگ سفيد را مي‌زدايد و به تدريج، همان كلمات، سرسختانه آشكار مي‌شوند.
+
شست‌وشوی مداوم باران، اندک‌اندک رنگ سفید را می‌زداید و به تدریج، همان کلمات، سرسختانه آشکار می‌شوند.
  
پي‌نوشت‌ها:
+
پی‌نوشت‌ها:
* از Eduardo Galoono نويسنده‌ي تبعيدي اوروگوئه دو اثر در شماره‌هاي 19 در دفاع از كلمه و 13 پس از هفت سال كتاب جمعه چاپ شده است. گورستان كلمات چندين ماه قبل از مقاله‌ي پس از هفت سال نوشته شده اما ديرتر به دست ما رسيده است.
+
* از Eduardo Galoono نویسنده‌ی تبعیدی اوروگوئه دو اثر در شماره‌های 19 در دفاع از کلمه و 13 پس از هفت سال کتاب جمعه چاپ شده است. گورستان کلمات چندین ماه قبل از مقاله‌ی پس از هفت سال نوشته شده اما دیرتر به دست ما رسیده است.

نسخهٔ ‏۸ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۲۵

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۸ صفحه ۱۵


ادواردو گالیانو*


1 نظام حاکم، دستگاه کامپیوتر را برنامه‌ریزی می‌کند، کامپیوتر به بانکدار هشدار می‌دهد، بانکدار سفیر را خبر می‌کند، سفیر با ژنرال ناهار می‌خورد، ژنرال رئیس‌جمهور را احضار می‌کند، رئیس‌جمهور به وزیر اطلاع می‌دهد، وزیر مدیرکل را تهدید می‌کند، مدیرکل به مدیر می‌توپد، مدیر به مسئول بخش تشر می‌زند، مسئول کارمند را مورد بازخواست قرار می‌دهد، کارمند به کارگر بی‌حرمتی می‌کند، کارگر با زنش بدقلقی می‌کند، زن بچه را کتک می‌زند، و بچه سگ را لگد می‌زند.

2 در اوروگوئه، مفتشان عقاید نوگرا شده‌اند. آمیزه‌ای شگفت از قرون وسطی و شعور کاسیکاری سرمایه‌داری. رژیم نظامی دیگر کتاب‌ها را آتش نمی‌زند بلکه آنها را به کارخانه‌های کاغذسازی می‌فروشد. کارخانه‌های کاغذسازی کتاب‌ها را ریزریز کرده، به صورت خمیر در می‌آورند و به اشکال گوناگون به بازار مصرف برمی‌گردانند. مطلقا درست نیست که بگوییم آثار مارکس، فروید یا پیاژه در دسترس مردم قرار نمی‌گیرد. اینها در دسترس همه هست. گیرم نه به صورت کتاب، بلکه به شکل دستمال کاغذی.


3 آرژانتین مبدل به کشتارگاه شده است. تکنیکی که به کار می‌رود ناپدید شدن آدم‌هاست: زندانیانی که در کارند که آزادی‌شان را تقاضا بتنوان کرد، نه شهیدانی که به بزرگداشت‌شان بتوان پرداخت. مجازات مرگ در اواسط سال 1976 وارد قانون جزای این کشور شده است، اما هر روز مردم را بدون محاکمه یا حکم محکومیت می‌کشند. در بیشتر ما رد جسدی هم در کار نیست. نظام‌های دیکتاتوری شیلی و اوروگوئه نیز در تقلید از این روش بی‌اندازه موفقیت‌آمیز کوتاهی نکرده‌اند. مرگ در برابر جوخه‌ی اعدام ـ حتی اگر تنها یک مورد هم باشد ـ ممکن است در سطح جهانی مایه‌ی رسوایی و آبروریزی شود اما در ناپدید شدن حتی هزاران نفر همیشه فایدت شک و تردید وجود دارد. دوستان و افراد خانواده دست به جست‌وجوی خطرناک و بیهوده‌ای می‌زنند و از زندانی به زندان دیگر، از سربازخانه‌ای به سربازخانه‌ی دیگر مراجعه می‌کنند، درحالی‌که اجساد ناپدیدشدگان در دل جنگل‌ها و زیر زباله‌های می‌گندد و می‌پوسد. زمین، آدم‌ها را می‌بلعد و دولت می‌گوید دستش آلوده‌ی این کار نیست. جنایتی صورت نگرفته است که گزارش شود یا مسئولی در باب آن توضیحی بدهد. هر مرده‌ای چندین بار می‌میرد و سرانجام، آنچه می‌ماند مه غلیظی است از وحشت و شک و تردید که بر جان انسان می‌نشیند.

4 دستگاه حاکم چنین آموزش می‌دهد که هرکس بر ضد آن اقدام کند دشمن کشور است. محکوم شمردن بی‌عدالتی، جنایتی بر ضد سرزمین اجدادی به شمار می‌آید. دستگاه حاکم می‌گوید: کشور، منم. ـ کشور یعنی اردوگاه زندانیان: این توده‌ی کثافت متعفن و پوسیده، این ویران زمین بزرگ خالی از انسان. هرکس معتقد باشد که کشورش خانه‌ای است برای همه‌ی مردم، از این خانه بیرون انداخته می‌شود.

5 تنها چیزی که آزاد است، قیمت‌هاست. در این سوی دنیا، آدام اسمیت به موسولینی محتاج است. آزادی سرمایه‌گذاری، آزادی قیمت‌ها، آزادی مبادله: و هرچه آزادی کسب و کار بیشتر باشد، افراد بیشتری در زندان‌ها هستند. مگر تاکنون کسی شنیده است که ثروت معصوم و بی‌گناه باشد؟ مگر هنگامی که بحرانی پدید می‌آید لیبرال‌ها محافظه‌کار و محافظه‌کاران فاشیست نمی‌شوند؟ این آدمکشان، این وطن‌کشان، برای چه کسانی کسار می‌کنند؟ یکی از وزرای دارایی اوروگوئه گفته است: «پس‌انداز، حاصل نابرابری در توزیع درآمد است». اما در عین حال اعتراف کرده است که وجود شکنجه در کشور، او را به وحشت می‌افکند. لیکن چگونه می‌توان نابرابری را بدون استفاده از سلاح شکنجه حفظ کرد؟ دست‌راستی‌ها خواستار تعمیم همه چیزند، و تعمیم دادن همه چیز، آنها را قرین آمرزش می‌کند.

6 مامور شکنجه، یک کارمند است. دیکتاتور، یک کارمند است و هر دوی اینها دیوانسالاران مسلحی هستند که اگر کار خود را با کارآمدی انجام ندهند شغل‌شان را از دست می‌دهند. در این باره چیزی بیش از این وجود ندارد. آنها هیولاهای فوق‌العاده‌ای نیستند. ما نباید چنین امتیازی به آنها بدهیم.

7 دستگاه حاکم به آزار و اذیت جوانان می‌پردازد: زندانی می‌کند، شکنجه می‌کند، می‌کشد. آنها شواهد زنده‌ی اهمیت دستگاه حاکمند، زیرا که آنها را از کشور بیرون می‌اندازد و به صورت انسان و نیروی کار ارزان به کشورهای دیگر می‌فروشد. دستگاه حاکم که عقیم وسترون است از هر چیزی که دارای رشد و حرکت باشد نفرت دارد. فقط می‌تواند زندان‌ها و گورستان‌ها را چند برابر کند. فقط می‌تواند زندانی و جسد، جاسوس و پلیس، گدا و تبعیدی تولید کند. جوان بودن جنایت است. واقعیت در سپیده دم هر روز مرتکب چنین جنایتی می‌شود، همچنین تاریخ، که هر روز صبح تولدی تازه می‌یابد. از همین‌رو است که واقعیت و تاریخ ممنوع شده‌اند.

8 در اوروگوئه هر ماه زندان جدیدی افتتاح می‌شود. این همان چیزی است که دانشمندان اقتصاد برنامه اقتصادی می‌نامند. اما قفس‌های نامرئی را چه باید کرد؟ در کدام گزارش رسمی یا کدام مدرک مخالفان نظام حاکم از زندانیان ترس و وحشت سخن به میان می‌آید: ترس از دست دادن کار، ترس پیدا نکردن کار، ترس سخن گفتن، ترس چیزی شنیدن، ترس چیزی خواندن؟ در کشور سکوت، کم‌ترین فروغی که در چشم انسان دیده شود او را به اردوگاه زندانیان می‌فرستد. نیازی به اخراج کارمند اداره نیست. همین قدر کافی است به او فهمانده شود که ممکن است بدون هیچ اخطاری کنارش بگذارند و در این صورت دیگر نخواهد توانست کاری پیدا کند. سانسور هنگامی به پیروزی می‌رسد که هر شهروندی سانسورچی بی‌امان گفته‌ها و اعمال خود شود. نظام دیکتاتوری سربازخانه‌ها، کلانتری‌ها، واگن‌های متروک راه‌آهن، و کشتی‌های بلااستفاده را مبدل به زندان می‌کند. اما با خانه‌های مردم چه می‌کند، مگر آنجا هم همین کار را نمی‌کند؟

9 از هر صد کودکی که در شیلی به دنیا می‌آید هشت تن می‌میرد. آیا این امر اتفاقی است یا قتل عمد در کار است؟ کلیه‌ی زندان‌ها در دست جنایتکاران است. در شیلی غذا و خوراک گران‌تر از ایالات متحده‌ی آمریکاست. اما حداقل دستمزد ده برابر کمتر است. در سانتیاگو رانندگان تاکسی دیگر از توریست‌ها دلار نمی‌خرند، بل دخترانی را به آنها معرفی می‌کنند که حاضرند در مقابل یک وعده غذا خود را به اختیار توریست‌ها بگذارند. در 20 سال گذشته مصرف کفش در اوروگوئه پنج برابر کمتر شده و در هفت سال اخیر، مصرف شیر در مونته ویده‌ئو، به نصف تقلیل یافته است. تعداد کسانی که در زندان «احتیاج» گرفتارند چقدر است؟ آیا انسانی که محکوم است تمام عمر در جست‌وجو و تلاش یافتن کار و غذا باشد آزاد است؟ تعداد کسانی که از روز تولد و از لحظه‌ای که برای نخستین بار صدای گریه‌شان بلند می‌شود داغ سرنوشت بر پیشانی‌شان می‌خورد چقدر است؟ تعداد کسانی که حتی از نمک و آفتاب محرومند به چند تن می‌رسد؟

10 جنایات نظام دیکتاتوری منحصر به فهرست شکنجه‌ها، قتل‌ها، و ناپدیدشدگان نیست. دستگاه حاکم به انسان دروغ و خودپرستی می‌آموزد. همبستگی انسان‌ها جنایت است. پیروزی دستگاه حاکم در این است: مردم می‌ترسند حرف بزنند، می‌ترسند به یکدیگر نگاه کنند. هیچ‌کس نمی‌تواند به دیدار دیگری برود. هنگامی که چشم کسی به چسم انسان بیفتد و سرش را برنگرداند، انسان به این توهم دچار می‌شود که: «نکند می‌خواهد مرا دستگیر کند!» مدیر یکی از سازمان‌ها به کارمندی که دوستش بوده است می‌گوید: «ناچار بودم نام تو را گزارش کنم. از من فهرستی خواسته بودند و من جز این چاره‌ای نداشتم که نام کسی را بدهم. امیدوارم بتوانی مرا ببخشی». چرا کشتار روح انسان از راه مسموم شدن، در سیاهه‌ی خشونت‌ها آورده نمی‌شود؟

11 نیم میلیون نفر از مردم اوروگوئه در خارج از کشور خود زندگی می‌کنند، یک میلیون نفر از مردم پاراگوئه، و نیم میلیون نفر از مردم شیلی، کشتی‌ها مملو از جوانانی است که از چنگال زندان، مرگ، یا گرسنگی می‌گریزند. زنده بودن خطرناک است، اندیشیدن، گناه، و خون، معجزه! اما تعداد تبعیدی‌هایی که در چهار دیواری کشور خود در تبعید به سر می‌برند چقدر است؟ آمار کسانی که محکوم به سکوت و خزیدن به گوشه‌ی عزلتند در کجا ثبت می‌شود؟ آیا جنایات «امید» شدیدتر از جنایاتی نیست که انسان‌ها مرتکب می‌شوند؟ نظام دیکتاتوری، رسوا و بدنام است اما انسان به آن خو می‌گیرد. دستگاه حاکم آدم را کر و لال می‌کند، از گفتن و شنیدن بازمی‌دارد، و نسبت به چیزهایی که دیدنش ممنوع است نابینا می‌کند. انتشار خبر نخستین مرگی که در نتیجه‌ی شکنجه ـ در سال 1964 در برزیل ـ اتفاق افتاده بود سبب رسوایی ملی شد. اما خبر دهمین مرگ ناشی از شکنجه به زحمت در مطبوعات انعکاس یافت و خبر پنجاهمین مرگ، دیگر یکسره «امری عادی» تلقی شد. دستگاه حاکم به مردم می‌آموزد که دهشت و هراس را نیز، همچنان که در زمستان به سرماخوردگی عادت می‌کنند، بپذیرند.

12 من در جست‌وجوی صدای دشمنی هستم که به من دستور داد. بیچاره و تیره‌روز شوم. گاه احساس می‌کنم که شادی، جنایتی است درحد خیانت به وطن، و من که از امتیاز و موهبت زنده و آزاد بودن برخوردارم گنهکارم. درین هنگام اظهارنظر هویلکا ـ یکی از رهبران سیاسی محلی ـ به یادم می‌آید و حالم بهتر می‌شود: «آنها به اینجا آمدند. حتی سنگ‌ها را هم شکستند و خرد کردند. می‌خواستند همه‌ی ما را از بین ببرند اما نتوانستند، چرا که ما هنوز زنده‌ایم و این تنها چیزی است که اهمیت دارد». و فکر می‌کنم حق با هویلکا است. زنده بودن: پیروزی کوچکی است. زنده بودن ـ با وجود جنایاتی که شده و علی‌رغم دور بودن از یار و دیار ـ معنایش امکان برخورداری از شادی است، چندان که مفهوم تبعید نیز می‌تواند این باشد که می‌شود زمینه‌ی ساختن کشوری دیگر گونه را فراهم آورد. وظیفه‌ای که ما در برابر خود داریم ایجاد سرزمین اجدادی واقعی است، و آن را با آجر و مصالح کثافت و مدفوع نمی‌توان ساخت. اگر هنگام بازگشت به کشور خویش درمانده و ناتوان باشیم فایدتی هم بر وجود ما مترتب است؟ شادی نیاز به شهامت و جرات دارد، نه رنج، و رنج چیزی است که به آن خو گرفته‌ایم.

13 طرح نابودی و انهدام: سبزی را از پهنه‌ی خاک بروبید، آخرین گیاه زنده را ریشه‌کن کنید و به دور اندازید. بر گستره‌ی زمین نمک بپاشید و آنگاه خاطره‌ی سبزی را از ذهن خود بزدایید. برای استعمار دانستگی، دانستگی را می‌باید زیر فشار گذاشت و برای زیر فشار گذاشتن دانستگی، گذشته را باید از آن گرفت و نابود کرد. جز سکوت و زندان هرچه را که در این سرزمین هست، و هر نشان و اثری را که از گذشته به جا مانده است، پاک کنید و از میان ببرید. به خاطر آوردن گذشته ممنوع است. برای کلمات، مقررات گمرکی وجود دارد، همچنین کوره‌های تفته‌ای برای سوزاندن‌شان. همچنین گورستان‌هایی برای دفن کردن‌شان. شب‌ها زندانیان را دسته‌دسته از زندان‌ها بیرون می‌برند تا کلمات اعتراض را که در گذشته بر دیوارهای شهر نوشته شده است زیر قشری از رنگ سفید از دیده‌ها پنهان کنند. شست‌وشوی مداوم باران، اندک‌اندک رنگ سفید را می‌زداید و به تدریج، همان کلمات، سرسختانه آشکار می‌شوند.

پی‌نوشت‌ها:

  • از Eduardo Galoono نویسنده‌ی تبعیدی اوروگوئه دو اثر در شماره‌های 19 در دفاع از کلمه و 13 پس از هفت سال کتاب جمعه چاپ شده است. گورستان کلمات چندین ماه قبل از مقاله‌ی پس از هفت سال نوشته شده اما دیرتر به دست ما رسیده است.