کتاب کوچه ۳۶: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۳: سطر ۱۳:
 
نخست شعری دو خطی‌ است بدین مضمون:
 
نخست شعری دو خطی‌ است بدین مضمون:
 
چَمچَه بالیق ئَه ایستَر
 
چَمچَه بالیق ئَه ایستَر
 
 
آلاّه دَن یاقش ایستَر
 
آلاّه دَن یاقش ایستَر
 
 
اَلی‌ و قولی‌، خمیر دَن
 
اَلی‌ و قولی‌، خمیر دَن
 
 
بیرچه قاشیق سوایستر
 
بیرچه قاشیق سوایستر
  
سطر ۲۴: سطر ۲۱:
 
کمچهٔ (خمیریِ ماهی‌ شکل) چه می‌خواهد؟
 
کمچهٔ (خمیریِ ماهی‌ شکل) چه می‌خواهد؟
 
از خدا باران می‌‌خواهد،
 
از خدا باران می‌‌خواهد،
 
 
دست و بازویش از خمیر است
 
دست و بازویش از خمیر است
 
 
یک قاشق آب می‌خواهد.
 
یک قاشق آب می‌خواهد.
  
سطر ۳۲: سطر ۲۷:
  
 
رسم دیگر این است که چون در ایام بهار ریزش باران تاخیر می‌کند، اهالی روستا الاغ سفیدی را که در امر حمل گندم و آرد مورد استفاده قرار می‌گیرد به کنار چشم یا رودخانه یا جوی آبی می‌‌برند و صورتش را می‌‌شویند. اعتقاد بر این است که با این عمل باران خواهد آمد.
 
رسم دیگر این است که چون در ایام بهار ریزش باران تاخیر می‌کند، اهالی روستا الاغ سفیدی را که در امر حمل گندم و آرد مورد استفاده قرار می‌گیرد به کنار چشم یا رودخانه یا جوی آبی می‌‌برند و صورتش را می‌‌شویند. اعتقاد بر این است که با این عمل باران خواهد آمد.
 +
 
رسم سوم این است که بانیان خیر از مردم روستا بنشن و دیگ و هیزم می‌‌گیرند و در کوچه ئی‌ اجاقی فراهم کرده با بنشن و هیزیم اهدایی و دیگ امانتی آش می‌‌پزند و سر زهر میان اهالی تقسیم می‌‌کنند. پس از گرد آوردن آتش و خاکستر باقی‌ مانده، روضه خان ده‌ به خواندن روضهٔ حضرت فاطمه یا حضرت رقیه می‌‌پردازد و مردم می‌‌گریند و از خدا طلب باران می‌‌کنند. اقامهٔ نماز و قرائت قران نیز در همین محل صورت می‌‌گیرد تا هنگام غروب که دست جمعی‌ به دامنهٔ کوه یا تپهٔ مصلی می‌‌روند و مراسم معمولی تمنّای باران را به عمل می‌‌آورند.
 
رسم سوم این است که بانیان خیر از مردم روستا بنشن و دیگ و هیزم می‌‌گیرند و در کوچه ئی‌ اجاقی فراهم کرده با بنشن و هیزیم اهدایی و دیگ امانتی آش می‌‌پزند و سر زهر میان اهالی تقسیم می‌‌کنند. پس از گرد آوردن آتش و خاکستر باقی‌ مانده، روضه خان ده‌ به خواندن روضهٔ حضرت فاطمه یا حضرت رقیه می‌‌پردازد و مردم می‌‌گریند و از خدا طلب باران می‌‌کنند. اقامهٔ نماز و قرائت قران نیز در همین محل صورت می‌‌گیرد تا هنگام غروب که دست جمعی‌ به دامنهٔ کوه یا تپهٔ مصلی می‌‌روند و مراسم معمولی تمنّای باران را به عمل می‌‌آورند.
  
 
یک رسم دیگر این است که سنگ قبر شخص مؤمن و با خدایی را برداشته می‌‌برند در آب جاری (جو، چشمه یا رودخانه) شست و شو می‌‌دهند و پس از شست و شو به جای خود باز می‌‌گردانند و معتقد اند این عمل سبب نزول باران می‌‌شود.
 
یک رسم دیگر این است که سنگ قبر شخص مؤمن و با خدایی را برداشته می‌‌برند در آب جاری (جو، چشمه یا رودخانه) شست و شو می‌‌دهند و پس از شست و شو به جای خود باز می‌‌گردانند و معتقد اند این عمل سبب نزول باران می‌‌شود.
  
 +
عاقای صدیقی افزوده اند که مراسم سه گانهٔ اخیر برای رفع بیماری‌های واگیردر نیز به کار می‌‌رود. لیکن گمان ما بر این است که مراسم دوم تنها در طلب باران صورت می‌گیرد و شست و شوی سنگ گور مومن رسمی‌ است که فقط به هنگام شیوع بیماری‌های سخت انجام می‌‌دهند.
  
عاقای صدیقی افزوده اند که مراسم سه گانهٔ اخیر برای رفع بیماری‌های واگیردر نیز به کار می‌‌رود. لیکن گمان ما بر این است که مراسم دوم تنها در طلب باران صورت می‌گیرد و شست و شوی سنگ گور مومن رسمی‌ است که فقط به هنگام شیوع بیماری‌های سخت انجام می‌‌دهند.
+
آقای زاهد بیگدلی - دانشجوی فوق لیسانس کتابداری دانشگاه تهران - دربارهٔ تلفظ و معنی‌ کلمه قرقری که در داستان دایی ممد نوشتهٔ نسیم خاکسار (کتاب جمعه ۲۸، صفحه ۹۴) آماده بود شرحی نوشته اند که در زیر خواهد آمد. اما نکته ئی که برای ما چندان روشن نسیت، و آن (اگر در استنباط خود به اشتباه نرفته باشیم) این است که جزٔ "قر" در این کلمه، همان است که در کلمات قرمز و قرقی نیز آمده.- ممنون خواهیم شد اگر در این باب توضیحات بیشتری بدهند. زیرا مطلقاً نتوانستیم میان سه‌ کلمهٔ قرمز و قرقی و قِرقِری (و شاید قرشمال و قرطاس و قرهای دیگر) مفهوم مشترکی پیدا کنیم.
آقای زاهد بیگدلی - دانشجوی فوق لیسانس کتابداری دانشگاه تهران - دربارهٔ تلفظ و معنی‌ کلمه قرقری که در داستان دایی ممد نوشتهٔ نسیم خاکسار (کتاب جمعه ۲۸، صفحه ۹۴) آماده بود شرحی نوشته اند که در زیر خواهد آمد. اما نکته ئی که برای ما چندان روشن نسیت، و آن (اگر در استنباط خود به اشتباه نرفته باشیم) این است که جزٔ "قر" در این کلمه، همان است که در کلمات قرمز و قرقی نیز آمده.- ممنون خواهیم شد اگر در این باب توضیحات بیشتری بدهند.
 
زیرا مطلقاً نتوانستیم میان سه‌ کلمهٔ قرمز و قرقی و قِرقِری (و شاید قرشمال و قرطاس و قرهای دیگر) مفهوم مشترکی پیدا کنیم.
 
  
 
و اما در باب قِرقِری نوشته اند نام تنبونی است که زنان روستاهای رامهرمز، گچساران، مسجد سلیمان، هفتگل و ایذه، و عشایر استان فارس و منطقهٔ کهکیلویه و بویراحمد می‌‌پوشند. مقدار پارچه ئی‌ که برای تهیه آن به کار می‌‌برند گاه به پانزده متر نیز می‌‌رسد، که آن را به صورت قطعاتی (که خودشان به هر کدامش یک تخته می‌‌گویند) بریده سپس به هم می‌‌دوزند. در مراسم محلّی و به ویژه در عروسی‌ ها، گاه زنان دو تا سه تنبان را روی هم می‌‌پوشند که حرکت چین‌های آن، هماهنگ با حرکات دست‌ها و بدن، به هنگام اجرای رقص‌های بومی بسیار موزون است.
 
و اما در باب قِرقِری نوشته اند نام تنبونی است که زنان روستاهای رامهرمز، گچساران، مسجد سلیمان، هفتگل و ایذه، و عشایر استان فارس و منطقهٔ کهکیلویه و بویراحمد می‌‌پوشند. مقدار پارچه ئی‌ که برای تهیه آن به کار می‌‌برند گاه به پانزده متر نیز می‌‌رسد، که آن را به صورت قطعاتی (که خودشان به هر کدامش یک تخته می‌‌گویند) بریده سپس به هم می‌‌دوزند. در مراسم محلّی و به ویژه در عروسی‌ ها، گاه زنان دو تا سه تنبان را روی هم می‌‌پوشند که حرکت چین‌های آن، هماهنگ با حرکات دست‌ها و بدن، به هنگام اجرای رقص‌های بومی بسیار موزون است.

نسخهٔ ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۱

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۱۳۷

توضیحاتی در باب مراسم تمنای باران...

اقای خسرو ماهداد صدیقی به دنبال چپ مراسم تمنای باران در شماره‌های گذشتهٔ کتاب جمعه، مراسمی را که در تبریز و اطراف آن صورت می‌گیرد، به ترتیبی که از مادر خود - خانم عباس زاده سالاری شنیده اند ارسال داشته اند که پاره ای‌ از آن نیازمند توضیحات بیشتری است.

نخست شعری دو خطی‌ است بدین مضمون: چَمچَه بالیق ئَه ایستَر آلاّه دَن یاقش ایستَر اَلی‌ و قولی‌، خمیر دَن بیرچه قاشیق سوایستر

که کودکان در کوچه‌های روستا می‌‌خوانند و به آهنگ آن سینه می‌‌زنند. ترجمهٔ سطر به سطر آن چنین است:

کمچهٔ (خمیریِ ماهی‌ شکل) چه می‌خواهد؟ از خدا باران می‌‌خواهد، دست و بازویش از خمیر است یک قاشق آب می‌خواهد.

به نظر می‌‌آید که در این مراسم باید چنین کمچهٔ یا آبگردانی که از خمیر ساخته شده و احتمالا دُم آن به شکل ماهی‌ است به نحوی مورد استفاده قرار گیرد، که اقای ماهداد صدیقی در باب آن توضیحی نداده اند.

رسم دیگر این است که چون در ایام بهار ریزش باران تاخیر می‌کند، اهالی روستا الاغ سفیدی را که در امر حمل گندم و آرد مورد استفاده قرار می‌گیرد به کنار چشم یا رودخانه یا جوی آبی می‌‌برند و صورتش را می‌‌شویند. اعتقاد بر این است که با این عمل باران خواهد آمد.

رسم سوم این است که بانیان خیر از مردم روستا بنشن و دیگ و هیزم می‌‌گیرند و در کوچه ئی‌ اجاقی فراهم کرده با بنشن و هیزیم اهدایی و دیگ امانتی آش می‌‌پزند و سر زهر میان اهالی تقسیم می‌‌کنند. پس از گرد آوردن آتش و خاکستر باقی‌ مانده، روضه خان ده‌ به خواندن روضهٔ حضرت فاطمه یا حضرت رقیه می‌‌پردازد و مردم می‌‌گریند و از خدا طلب باران می‌‌کنند. اقامهٔ نماز و قرائت قران نیز در همین محل صورت می‌‌گیرد تا هنگام غروب که دست جمعی‌ به دامنهٔ کوه یا تپهٔ مصلی می‌‌روند و مراسم معمولی تمنّای باران را به عمل می‌‌آورند.

یک رسم دیگر این است که سنگ قبر شخص مؤمن و با خدایی را برداشته می‌‌برند در آب جاری (جو، چشمه یا رودخانه) شست و شو می‌‌دهند و پس از شست و شو به جای خود باز می‌‌گردانند و معتقد اند این عمل سبب نزول باران می‌‌شود.

عاقای صدیقی افزوده اند که مراسم سه گانهٔ اخیر برای رفع بیماری‌های واگیردر نیز به کار می‌‌رود. لیکن گمان ما بر این است که مراسم دوم تنها در طلب باران صورت می‌گیرد و شست و شوی سنگ گور مومن رسمی‌ است که فقط به هنگام شیوع بیماری‌های سخت انجام می‌‌دهند.

آقای زاهد بیگدلی - دانشجوی فوق لیسانس کتابداری دانشگاه تهران - دربارهٔ تلفظ و معنی‌ کلمه قرقری که در داستان دایی ممد نوشتهٔ نسیم خاکسار (کتاب جمعه ۲۸، صفحه ۹۴) آماده بود شرحی نوشته اند که در زیر خواهد آمد. اما نکته ئی که برای ما چندان روشن نسیت، و آن (اگر در استنباط خود به اشتباه نرفته باشیم) این است که جزٔ "قر" در این کلمه، همان است که در کلمات قرمز و قرقی نیز آمده.- ممنون خواهیم شد اگر در این باب توضیحات بیشتری بدهند. زیرا مطلقاً نتوانستیم میان سه‌ کلمهٔ قرمز و قرقی و قِرقِری (و شاید قرشمال و قرطاس و قرهای دیگر) مفهوم مشترکی پیدا کنیم.

و اما در باب قِرقِری نوشته اند نام تنبونی است که زنان روستاهای رامهرمز، گچساران، مسجد سلیمان، هفتگل و ایذه، و عشایر استان فارس و منطقهٔ کهکیلویه و بویراحمد می‌‌پوشند. مقدار پارچه ئی‌ که برای تهیه آن به کار می‌‌برند گاه به پانزده متر نیز می‌‌رسد، که آن را به صورت قطعاتی (که خودشان به هر کدامش یک تخته می‌‌گویند) بریده سپس به هم می‌‌دوزند. در مراسم محلّی و به ویژه در عروسی‌ ها، گاه زنان دو تا سه تنبان را روی هم می‌‌پوشند که حرکت چین‌های آن، هماهنگ با حرکات دست‌ها و بدن، به هنگام اجرای رقص‌های بومی بسیار موزون است.

هم از طرحی که آقای بیگدلی به طور سر دستی‌ کشیده اند و هم از توضیحاتی که داده اند چنین بر می‌‌آید که منظور از "تنبان" به طور قطع "دامن" است، زیرا می‌‌نویسند: "این تنبان تا اندازه ائی شبیه لباس زنان روستایی منطقهٔ گیلان می‌‌باشد با این تفاوت که این لباس کاملا بلند بوده و هنگام راه رفتن روی زمین کشیده می‌‌شود و مچ پا و کفش شخص دیده نمی‌‌شود."

توضیحات دیگر این که: در حاشیهٔ پایین آن نواری از پارچه می‌‌دوزند و بند تنبانی که برای آن به کار می‌‌برند از جنس نخ است که در خود محل می‌‌بافند و در رامهرمز به آن دوم (بر وزن بوم) و خود آن را تنبون قِری (و نه قِرقِری) و نیز تنبون لُری می‌گویند.

با تشکر از آقای بیگدلی.