چه خطراتی انقلاب ما را تهدید می‌کند؟

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۴۸ توسط Robofa (بحث | مشارکت‌ها) (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۰ صفحه ۱۴۹



گروهی که ابتکار اصلی را در دست دارد و دستگاه ترور و وحشت را آماده می‌کند بر هیچ کس شناخته نیست.


این مطلب درتاریخ 25 فروردین طی نامه‌ئی جهت حضرت آیت الله طالقانی و آقای بازرگان نخست‌وزیر ارسال گردید. با توجه به‌‌جو اجتماعی و سیاسی موجود اقدام به‌‌چاپ آن می‌شود.

انسان اشرف مخلوقات است چرا که خدا پرتوی از عقل خود را بر وی ارزانی داشت تا بیاندیشند و نشانی از قدرت خود را در او نشاند تا مختار و آزاد باشد. من به‌نام این اشرف مخلوقات، به‌‌‌نام انسان اندیشمند و آزاد به‌‌نام اندیشه و به‌‌نام آزادی انسان‌ها با شما سخن می‌گویم. چرا که معتقدم هر یک از شما در برابر خدا و انسان در برابر تمامی آن‌هائی که به‌‌ندای هر یک از شما جواب مثبت دادند تا ضحاک را که خوردندهٔ مغزها بود و کشندهٔ جان‌ها از تخت به‌‌زیر کشند مسئولیت دارید و هم بدین سبب در برابر خدا مسئول هستید و این مسئولیت ناشی از بار سنگین اعتماد مردمی است که به‌‌شما اعتماد کرده‌اند و هنوز اعتمادشان بر شما است.

نویسندهٔ این سطور که یکی از میلیون ها نفری است که سرنوشت آن‌ها در گرو نوع استفاده‌ئی است که شما در این موقعیت حساس از این اعتماد همگانی خواهید کرد این مسئولیت را احساس می‌کند که خطری را به‌‌شما یادآور شود که به‌‌طور مستقیم آیندهٔ میلیون ها مردم این سرزمین را تهدید می‌کند و غیرمستقیم با سرنوشت صدها میلیون مردم زیر سلطه جهان مربوط می‌شود. سرنوشت و تاریخ چنین خواسته‌اند که تصمیم و رفتار شما مردانی چند، مسیرساز آن تاریخ باشد. این موقعیت شما را در این لحظه حساس بر سر یک دوراهی قرار داده و هم بار مسئولیت شما را صدچندان می‌کند.

برای این که قادر باشم میزان عظمت خطری را که انقلاب ما را تهدید می‌کند بیان کنم فهرست وار نظرم را دربارهٔ مشخصات این انقلاب بیان می‌کنم:

۱. خصلت اصلی انقلاب ایران در این است که توانسته است جامعه و سرنوشت ما را از میدان و از حیطه تصمیم گیری ابرقدرت‌های شرق و غرب بیرون بکشد و بدین معنا اولین انقلاب آزادی بخشی است که کشوری را از هر نوع سلطه غرب آزاد می‌کند.

۲. در معنای جامعه شناسی انقلاب، انقلاب ما پس از انقلاب کبیر فرانسه دومین انقلاب بزرگ جهان است. اگر آن انقلاب شروع یک حرکت تاریخی بود که جهان را به‌‌زیر سلطهٔ غرب آورد انقلاب ما اگر موفق شود و این خطری را که بدان اشاره خواهم کرد از سر بگذراند انقلابی خواهد بود که این حرکت تاریخی را متوقف کرده جهت مسیر تاریخ را در مسیر آزاد کردن جهان از این سلطه قرون و اعصار هدایت کند.

۳. امکان عملی این انقلاب از اینجا ناشی شده‏است که مردم در جست و جوی یک رهبری صالح که قادر باشد آن‌ها را از زیر سلطه غرب برهاند بدون این که از نو سلطهٔ شرق را بر آن‌ها مستقر دارد با تکیه بر فرهنگ و سنت‌های خود مقامات روحانی را به‌‌میدان مبارزه طلبیدند و رسالت رهبری این انقلاب را بر عهده آن ها گذاردند.


۴. خواسته‌های اصیل انقلاب ایران یعنی اراده بر استقرار استقلال ایران، آزادی زندگی سیاسی در مملکت و تأمین رفاه اجتماعی مردم رنجدیده و همراهی با راهنمائی‌ها و مبارزات رهبران مذهبی موجب پیدایش چنان قدرت عظیمی شد که تاریخ هیچ یک از ملل و اقوام جهان نظیر آن را به‌‌یاد ندارد و توانست برای اولین بار به‌‌جامعه‌ئی کوچک و ضعیف شده چنان قدرتی بدهد که مظاهر و نیروهای بزرگ‌ترین ابرقدرت جهان امروز و تاریخ را در طوفان خشم خود درنوردد و به‌‌گورستان تاریخ بفرستد.

پیروزی مرحله اول انقلاب تا بیرون راندن شاه و سرنگون کردن رژیم آریامهری ناشی از این بود که رهبری الهام خود را از خواسته‌های واقعی مردم می‌گرفت لیکن چنین می‌نماید که پس از این پیروزی عظیم مسیر حوادث در جهتی است که ادامه راه مستقیم انقلاب را سخت به‌‌خطر انداخته است و نتیجه این خواهد بود که اگر "طاغوت" را سرنگون کرده‌ایم یک رژیم طاغوتی دیگر در سر راه ما کمین کرده‌است. قصد از این رژیم طاغوتی بالقوه این نیست که احتمال دارد طاغوت قدیم برگردد و یا خدای ناکرده "طاغوتی" سرخ پوش بر ما مسلط گردد بلکه این است که رهبری برگشته از مردم خود سرمنشاء استقرار رژیم طاغوتی دیگری بشود، و این احتمال نه بر اساس حدس و گمان در تمامی مردم القاء شده‌است بلکه بررسی شرایط عینی حوادث وقوع بازگرداندن انقلاب از این مسیر آن را حتمی می‌نماید و درست در همین جا است که اگر امیدی به‌‌انحرافی وجود دارد این امید به‌‌طرز رفتار و کردار مردمی چند بسته است که خطاب این نوشتار به‌‌آن‌ها است. و این است که یک بار دیگر شخصیت‌ها در تاریخ نقش تعیین‌کننده پیدا کرده‌اند.

برای این که میزان جهت و عظمت این خطر روشن شود شما را دعوت می کنیم که لحظه‌ئی گریبان ذهن خود را از تاروپود حوادث روزمره بیرون کشیده و به‌‌مشخصات اساسی این حرکت تاریخی فکر کنید این مشخصات به‌‌قرار زیرند:

۱. عدم هم‌آهنگی بین گروه‌های مدعی رهبری و رقابت شدید بین آن‌ها برای در دست گرفتن ابتکار عمل سیاسی.

۲. سپردن حساس‌ترین پست‌های اداره مملکت و انقلاب به‌‌دست افراد ضعیف و غیر‌متخصص و در مواردی بدست افرادی که سوء‌نیت آن‌ها برای خفه کردن و نابود کردن آزادی بر همه روشن و واضح است.

۳. افزایش روزافزون و تصاعدی خشونت، ارعاب و ترور.

از بین سه مشخصه فوق اولی بیش از همه به‌‌چشم می‌خورد. شخصیت‌های گوناگون با تمایلات مختلف و مخالفت‌ها و رقابت‌های بین خود برای در دست گرفتن رهبری امور شدیداً با هم درگیر هستند. اصطلاحی که اینک در میان مردم برای بیان این وضع رایج شده است "حکومت اشباح" است. برای این که تصویر عمومی این حکومت اشباح را در نظر مجسم کنیم متذکر می‌شوم که در دید اول دو گروه در صحنه سیاسی کشور با یکدیگر به‌‌سختی به‌رقابت برخاسته‌اند.

الف. گروهی که در مجموع می توان آن را قشریون متعصب نامید. این گروه با وجود رقابت‌های واضح خود هدف مشخصی را تعقیب می‌کند و بدون این که کوچک‌ترین توجهی به‌‌مشکلات اساسی مملکت داشته باشد دست به‌‌کار ساختن و پرداختن یک دستگاه ترور و وحشت است و برای توفیق در این راه دو خط مشی را تعقیب می‌کند:

فراهم آوردن معیا‌رهای جدید قضاوت و خشونت از طریق ایجاد دادگاه‌های خاص و تمرین شکل قضائی جدید به‌‌بهانه‌های اسلامی که کوچک‌ترین رابطه‌ئی با عدل اسلامی ندارد. همزمان با این کار شرایط روانشناسی کشتار و وحشت بسیار وسیع‌تری را فراهم می‌کند و نیز سازمان‌های لازم را عیناً بر اساس الگوهای شناخته شده ترور و وحشت فراهم می‌آورد. مشی این گروه‌ها هیچ چیز دیگری جز کینه و نفرت نیست. اسلام برای آن‌ها فقط بهانه‌ئی جهت سازمان دادن این کینه و وحشت است.

آن چه که این گروه را بیش‌تر در این راه و روال تحریک می‌کند این است که عاملین و افراد آن کوچک‌ترین صلاحیت و کاردانی در امور اداری، سازماندهی و ساختمانی برای فردای ایران ندارند و تنها اسلحه‌ئی که در دست دارند اراده‌شان بر حکومت کردن است.

ب. دستگاه دولتی و همکاران روشنفکر و فنی و نیز کادرهای صمیمی انقلاب که قبل از این که درصدد انتقام جوئی باشند در فکر حل این مشکلات و سازمان دادن مرحله ساختمانی انقلاب هستند. این گروه بدون این که کوچک‌ترین نفوذ و تأثیری در کنترل آن دستگاه وحشت و ترور { } از مشارکت دادن عناصر و کادرهای لایق که عیناً مثل آن‌ها فکر نمی‌کنند سر باز زده است.

نتیجه عملی این رفتار این شده‌است که پست‌های اداری، فنی، فرماندهی کشور را افرادی به‌‌دست دارند که بعضاً صلاحیتی در حل مشکلات مملکتی ندارند.

تراکم مشکلاتی که در دوران رژیم آریامهری مملکت را از اصلی‌ترین منابع حیاتی خود محروم کرد توأم با خرابی‌هائی که ناچار در دوران انقلاب به‌‌بار آمده‌اند مستلزم تجهیز تمام قابلیت‌ها و استعدادهای مملکت است. لیکن سماجت این گروه در شرکت ندادن این قابلیت‌ها در حل مسائل مملکتی و انحصارطلبی آن‌ها در اداره امور سبب شده است که دست و پای دولت روز به‌‌روز بیش تر در تار عنکبوت مشکلات گیر کند و در نتیجه مملکت را به‌‌سوی پرتگاهی هدایت می‌کند که معلوم نیست سرنوشت آن چه خواهد بود.

رابطه بین این دو گروه نیز سخت بدبینانه و مبهم است گوئی دیواری بلند آن‌ها را از هم جدا می‌کند لیکن بر این ابهام این نکته نیز اضافه می‌شود که خود گروه قشری متعصب به‌‌چند دسته تقسیم می‌شود و با یک‌دیگر به‌‌رقابتی سخت مشغول‌اند. جالب این که تمامی این گروه‌ها خود را وابسته به‌‌حضرت آیت‌‌الله { اله نوشته شده؟ } خمینی اعلام می‌دارند و با وجود تضاد بارز و روشنی که بین روش‌های آن‌ها به‌‌چشم می‌خورد معلوم نیست چرا و چه‌طور همه خود را به‌‌یک مرکز نسبت می‌دهند. لیکن از مجموعه حوادث مخالفت‌ها و رقابت‌ها یک مسئله به‌‌خوبی آشکار می‌شود. گروهی که ابتکار اصلی را در دست دارد و دستگاه ترور و وحشت را آماده می‌کند بر هیچ کس شناخته نیست و این نیز یکی دیگر از خصوصیات انقلاب ماست که اصلی‌ترین گروه رهبری آن برای مردم ناشناخته است و خود را پشت سر عالی ترین مقامات روحانی مخفی کرده است و اسف‌انگیزترین وجه این حوادث این است که رهبران عالیقدری که مردم با اعتماد مطلق به‌‌آن‌ها قیام کرده و با دادن هزاران شهید امید خود را به‌‌آن‌ها دوخته‌اند در برابر این جریان سکوت اختیار کرده و این اعتماد مردم را عملاٌ بر دست این گروه ناشناخته منتقل کرده‌اند.

این‌ها ظواهری است که هر ناظر علاقمند نسبت به‌‌آن‌ها آگاهی دارد. هر نوع کوشش در عدم توجه به‌‌این حوادث یا دگرگونه نشان دادن آن کاری است عبث در جهت فریب خود و دیگران، لیکن برای این که معنای این مجموعه حوادث در کلیت خود معلوم شود اجازه می‌خواهم توضیح جامعه شناسی آن‌ها را به‌‌اختصار در چند بند ارائه دهم.

۱. هر نظم اجتماعی معینی اصولاً بر ملاتی از ترس متکی است. تحت هر نظم اجتماعی معینی فضای روابط اجتماعی را نوع خاصی از ترس با شدت و ضعفی متفاوت فرا می‌گیرد. در یک قبیله عقب افتاده مفاهیمی از نوع سرنوشت یا قدرت‌‌های جادوئی وغیر این‌ها حامل این ترس است. در جامعه هندو ایمان به‌‌تناسخ و نتایج آن همین نقش را بازی می‌کند.

در جوامع مسلمان ترس از خدا و ترس از جهنم عامل برقراری نظم است و بالاخره در بعضی جوامع ترس از چماق و بیل این نقش را بازی می‌کند. در بسیاری از موارد این چند نوع ترس درهم می آمیزد.

۲. وقتی فساد در یک چنین نظم اجتماعی نفوذ می‌کند هیئت حاکمه که الزاماً از این فساد سود می‌برد با بالا بردن شدت اختناق شدت ترس را نیز می‌افزاید و از آن جا که برای هر نظمی که به‌‌فساد دچار شود میزان این فساد حدود و ثغور ندارد میزان اختناق توأم با افزایش ترس در آن به‌‌سرعت افزایش می‌یابد لیکن وقتی فضای روابط اجتماعی از ترس اشباع شد کوچک‌ترین حادثه مساعد سبب می‌شود که این ترس یکباره فرو ریزد و از میان برخیزد. در این حالت خشم مردمی که از ترس آزاد شده اند به‌‌سوی هیئت حاکمه سرازیر می‌شود و هم آن چنان که در انقلاب ایران پیش آمده است آن هیئت حاکمه را جاروب می‌کند.

۳. پس از انقلاب ناچار بایستی نظم جدیدی جانشین نظم قدیم شود این نظم جدید الزاماً بایستی ترس خاص مربوط به‌‌خود را در فضای روابط بین مردم بپراکند و بدین منظور معیارهای جدیدی را متناسب با نظم خاصی که می خواهد به‌‌وجود آورد و جهت استقرار، محیط ترس جدید انتخاب می‌کند و با پیاده کردن آن در سیستم قضائی ترس را به‌‌جامعه آزاد شده تزریق می‌کند. به‌‌همین دلیل گرفتن و کشتن و نابود کردن عمال نظم قدیم را نباید تنها به‌‌منزله ی قصاص گناهان قدیم تلقی نمود بلکه این امر در عین حال برای تزریق ترس جدید به‌‌منزله بنیان اساس نظم جدید می‌باشد.

۴. در واقع رهبری انقلاب همیشه به‌‌دست آن تمایل خاص سیاسی یا اجتماعی می‌افتد که موفق می‌شود ترس خاص خود را تزریق کرده و از این طریق پایه حرکت خود را مستقر دارد.

با توجه به‌‌نکات فوق به‌‌خوبی روشن است که در این حکومت اشباح کدام گروه سیاسی است که این کار را در دست گرفته‌است یا کوشش می‌کند در دست بگیرد باید گفت در حال حاضر هیچ یک از شخصیت ها یا گروه‌هائی که در صحنهٔ سیاسی ظاهر می‌شوند وشناخته شده‌اند رهبری انقلاب را به‌‌دست ندارند و این رهبری درست به‌‌دست کسانی است که دست اندر کار ساختن و سازمان دادن این ماشین ارعاب و اختناق جدید می‌باشند و از خشم مردم بر علیه عمال واجب‌القتل {؟واجب اقتل نوشته شده} رژیم گذشته در جهت تحکیم حکومت خاص خود سوء‌استفاده می‌کنند.

حال این سؤال اساسی پیش می‌آید‏:

‏- آیا هدف انقلاب با هدف‌های این گروه ناشناخته که ما آن را به‌‌اسم حکومت مشخص انقلاب می‌نامیم، یکی است؟

- آیا رهبران عالیقدری که مردم به‌‌آن‌ها اعتماد کرده و نیروی خود را در این حرکت انقلابی در اختیار آن ها گذارده‌اند حق دارند حاصل این انقلاب یعنی قدرت سیاسی عملی را از طریق انتقال آن اعتماد به‌‌این گروه به‌‌آن‌ها تسلیم کند؟ آیا این رهبران عالیقدر حق دارند با داشتن آگاهی و وجدان نسبت به‌‌این طرح و برنامه از طرف این گروه ناشناخته تسلیم حوادث شوند و اجازه دهند که آن‌ها با ادامه عملیات خود انقلاب را از هدف‌های اصلی‌اش منحرف کرده نیروی آن را در جهت استقرار نظم نوینی مبنی بر ترس و وحشت به‌‌کار برند؟

تصور این که این حکومت مخفی ساکت بنشیند و اجازه دهد که هدف‌های اصلی انقلاب صورت تحقق یابد موجود نیست. این حرکت ترس و وحشت هیچ حدود و ثغوری نمی شناسد. تجارب مشابه‌‌دیگران نشان داده‌اند که اگر به‌‌موقع از سلطه این گروه ناشناس جلوگیری نشود حمام خونی مملکت را فراخواهد گرفت.

مردم رهبران مذهبی معمم و غیرمعمم را که با ایمان، مبارزه و فداکاری‌های گذشته خود مظاهر این انقلاب بوده اند مسئول خواهند دانست. آن ها با تکیه بر تقوای، شجاعت و فداکاری‌های خود مردم را در این راه هدایت کرده‌اند و موظفند به‌‌ایمان شجاعت انقلابی مردم را نسبت به‌‌این خطر آگاه سازند و در مقابل این حرکت ضدانقلابی باشند و این جسارت را داشته باشند که بر رژیم طاغوتی جدیدی که در زیر شعار اسلام و بر ضد اسلام در حال سر بلند کردن است فرمان ایست بدهند. این وظیفه خاص آن هاست چرا که موقعیت‌های اجتماعی و محبوبیت آن‌هاست که قادر است مردم را از پیروی این حرکت ضدانقلابی باز دارد. یک حرف و یک اعلامیه آن‌ها قادر است از حمام خونی که در انتظار هزاران نفر از عزیزترین فرزندان این مملکت است جلوگیری کند و انقلاب را نجات دهد. اگر در این کار اهمال کنند مسئول خون‌هائی که ریخته شد و امیدهائی که بر باد خواهند رفت هستند.

برای این که هیچ ابهامی در نقش اساسی این گروه ناشناخته باقی نماند اجازه می‌خواهم یک قدم جلوتر رفته هویت سیاسی این حکومت مخفی را روشن کنم.

قیام انقلابی ایران خواست و توانست که مملکت را از زیر سلطه یک ابرقدرت بیرون آورد بدون این که تحت سلطه ابرقدرت دیگر برود. حال ایران به‌‌عنوان یک واقعیت سیاسی جدید و آزاد شده می‌خواهد زیربنای زندگی سیاسی خود را پی‌ریزی کند که ابرقدرت ها و نیز قدرت‌های دیگر چشم طمع از منابع ما نبریده‌اند و کوشش خواهند کرد از نو سلطه خود را بر ما مسلم کنند. برای مقابله با این سلطه جوئی دشمنان دو طرح و دو فرضیه در برابر یک‌دیگر دارند.

- فرضیه قدرت سوم یا چهارم: بنا بر ‌این فرضیه جهت مقابله با نیروهای سلطه‌جوی دیگر باید ایران سکوی پرتاب ایجاد یک قدرت یا ابرقدرت دیگری بشود که به‌‌قول فوق العاده جمهوری اسلامی از چین تا تمام شمال افریقا را در بر گیرد.

- فرضیه ایران آزاد و مستقل - در این فرضیه ایران نباید سکوی پرتاب یک امپراتوری جدید اسلامی بشود بلکه با آزاد شدن ایران از سلطهٔ غرب و شرق و استقرار حکومتی براساس فرهنگ و سنن مذهبی ایران می توان با استناد هوشمندانه از موقعیت خاص سوق الجیشی مملکت در تحقق هدف های اصلی انقلاب یعنی استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی اقدام نمود. توفیق در اجرای این برنامه نه فقط ما را به‌‌یک جامعه آزاد و مستقل و اسلامی هدایت می‌کند بلکه در عین حال با این حرکت می‌تواند نمونه‌ئی برای جوامع دیگر زیر سلطه شده، آن‌ها را در همین راه تجهیز کند. این روح انقلابی بدون دخالت ایران قادر خواهد بود که ابرقدرت‌ها را تضعیف کرده و در حد نهائی کشورهای جهان سوم را از زیر سلطه آن‌ها خارج کند.

تجارب جهان نشان داده‌اند که انقلاب صادرکردنی نیست. اگر ملل دیگر بخواهند از انقلاب ایران بهره کافی ببرند کافی است که روش‌های ما را مورد توجه قرار دهند لیکن بهای آزادی را باید خودشان بپردازند. اگر ایران بخواهد با تکیه بر انقلاب خود و نیروی خود ادعای رهبری دیگر کشورها را نیز داشته باشد نسبت به‌‌انقلاب خود نیز خیانت کرده است.

این دو طرح در مقابل یکدیگر قرار دارند. یکی انقلاب ایران را در خدمت رهائی مردم و برای رهائی آن‌ها از سلطه بیگانه و حکومت‌های طاغوتی می خواهد. دیگری این انقلاب را در خدمت ایجاد یک قدرت جهانی می خواهد که بنا بر تعریف طاغوتی است.

به‌‌نظر نویسنده این سطور اگر آن رهبری ناشناس موفق شود که ابتکار عمل را همچنان در دست نگاه دارد و ایران را در جهت استقرار یک امپراتوری اسلامی هدایت کند مسیر حوادث به‌‌قرار زیر خواهند بود:

در بهترین شرایط از نظر آن رهبری ناشناس وقتی اقدامات کمیته‌ها به‌‌نتیجه برسند یعنی از یک طرف سازمان‌های لازم برای اعمال ترس و ارعاب را مستقر سازند و از طرف دیگر با قلع و قمع عمال رژیم سابق ترس را به‌‌قدر کافی در ممکلت بپراکنند نوبه به‌‌کسانی خواهد رسید که کوچک ترین مقاوتی در مقابل طرح ایجاد این امپراتوری نشان داده‌اند. اولین طعمه‌های این ماشین ترور و وحشت گروه‌های چپ مستقل خواهند بود. شاید حزب توده تا اندازه زیادی از این صدمه در امان خواهد ماند زیرا عمال ابرقدرت‌ها در پناه سیاست همزیستی مسالمت آمیزی که بین این قدرت و دو ابرقدرت دیگر برقرار خواهد شد گلیم خود را از آب بیرون خواهند کشید.

بعد از نیروی چپ مستقل نوبت روشنفکران بیطرف و غیرمارکسیست خواهد رسید و وقتی این ماشین با به‌‌کام کشیدن این گروه‌ها { } به‌‌قدر کافی تکمیل شد خود به‌‌خود از کار باز نخواهد ایستاد بلکه از ایران نمونه‌ئی دیگر مانند شوروی استالینی، هائیتی، پاپادوک، اوگاندای عیدی امین و یا ایران آریامهری به‌‌وجود خواهد آورد.

این رهبری در ابتدای امر کوچک‌ترین توجه به‌‌مشکلات مملکت و آبادانی آن ندارد تمام هم خود را مصرف این کرده‌است که انگ خود را به‌‌انقلاب ایران بزند در حال حاضر تمام بار مشکلات را بر گردن حکومتی انداخته است که خود را نسبت به‌‌آن بیگانه می‌داند و احتمالاً در صورت مستقر شدن اولین کارش از میان برداشتن همین حکومت است.

وقتی این ماشین ترور به‌‌قدر کافی مستقر شد تصور این است که خواهد توانست با به‌‌کار گرفتن کارشناسان و متخصصین تحت سیستم جدید ارعاب و خفقان به‌‌کار آبادانی مملکت بپردازد.

اگر هیچ مقاومتی در مقابل این برنامه پیش نیاید در بهترین شرایط فرضی این سیستم موفق خواهد شد که یک قدرت متوسط در خاورمیانه تشکیل دهد. بدیهی است که مسلمان کردن هند و یا چین جزو خیال ها و آرزوهای این نیمه قدرت منطقه‌ئی باقی خواهد ماند و یا به‌‌فرض توفیق این قدرت محلی یا حتی جهانی وارد بازی عادی همزیستی مسالمت آمیز شده تعادل جدیدی در نیروهای سیاسی جهان به‌‌وجود خواهد آمد که ثمره آن برای مردم ایران یک رژیم طاغوتی دیگر خواهد بود ولو این که این رژیم طاغوتی لباس مسلمانی پوشیده باشد و این بار آرزوی شیعیان در استقرار حکومت عدل اسلامی برای همیشه بر باد خواهد رفت.

در شرایط عادی که احتمال آن به‌‌مراتب بیشتر است:

عدم توجه به‌‌مسائل مملکتی میزان نارضایتی را بالاتر می‌برد. مقاومت شهرستانی ها در مقابل این حکومت که ناچار روزی باید دست خود را رو کند افزوده می‌شود. تصور این که شهرستانی‌ها مخصوصاً استان‌های اقلیت‌نشین در مقابل این برنامه تسلیم شوند بسیار کم است. با افزایش نارضایتی‌های فوق تولید نابرابر کشور باز هم کمتر می‌شود و شرایط اقتصادی و نیز سیاسی محیط را برای چند احتمال آماده می‌کند.

۱. کودتای نظامی یا یک حرکت سازمان‌یافته دیگری مملکت را از نو به‌‌زیر سلطهٔ امریکا می‌برد.

۲. همین‌ حرکات سبب تجزیه کشور شده شوروی نیز اگرچه غیرمستقیم از این نمد کلاهی به‌‌دست می‌آورد.

در هر حال نتیجه انقلاب ایران بر باد می‌رود و کو تا روزی دیگر تا نواده‌های ما از این حوادث درس بگیرند و دیگر در صدد این برنیایند که رسالت رهائی جهانیان را در سر پرورند.

بزرگ‌ترین رسالت ایران این است که آزادی‌های به‌‌دست آمده را برای مردم ایران نگاه دارد. هیچ ملتی قبل از رهائی خویش، رسالت رهائی ملل دیگر را ندارد و هر کس چنین رسالتی برای خود قائل باشد بنا بر تعریف رسالت سلطه گری برای خود قائل شده است.

در مقابل این احتمالات اگر شما همت کرده از نو انقلاب را به‌‌خط اصلی آن بکشانید و از مدعیان امپراتوری ببرید و مدعیان خیال‌پردازی‌های بزرگ را به‌‌مردم بشناسانید انقلاب ایران خوهد توانست با تکیه بر سنت‌های فرهنگی و مذهبی خود نمونه‌ئی از یک انقلاب مردمی را در جهان ارائه دهد.

در این رهگذر به‌‌نظر نویسنده این سطور کوچک‌ترین خطری از طرف چپ متصور نیست. آن‌ها هیچ نوع برنامه‌ئی ندارند که ارائه دهند. تنها وقتی چپ می تواند علت وجودی داشته باشد که حکومتی جابر و ظالم بر مردم حکومت کند. گرایش فعلی عده‌ئی از مردم به‌‌سمت چپ عکس‌العمل طبیعی افزایش محیط رعب و وحشت است. بدون شک در این زمینه حرف و سخن بسیار است لیکن جهت کوتاه کردن مطلبی از آن می گذرم.

ح. م