منزل آخر: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(در حال بازنگری.)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:KHN006P165.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۵|کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۵]]
 
[[Image:KHN006P165.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۵|کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۵]]
 
[[Image:KHN006P166.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۶|کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۶]]
 
[[Image:KHN006P166.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۶|کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۶]]
{{در حال ویرایش}}
 
  
امروز از نگاه تو سرگشته تر منم
 
  
هرگوشه را به خواهش نامعلوم
+
امروز از نگاه تو سرگشته‌تر منم
  
سرمیزنم
+
هر گوشه را، به خواهش نامعلوم
  
در دستم این عصای شکسته
+
سر می‌زنم،
  
با دست من زرنج سفر شکوه می کند.
+
در دستم این عصای شکسته،
  
 +
با دست من ز رنج سفر شکوه می‌کند.
  
در عمق غلظت مه لندن …
 
  
یا در تراموای  وین …
+
در عمق غلظت مه «لندن»…
  
در شهردیگری  - بدگر نام -
+
یا در تراموای «وین»…
  
در سالن اپرا…
+
در شهر دیگری  - به دگر نام -
  
برروی پل که می نگرد ساکت
+
در سالن اپرا،…
  
در اضطراب بی ثمر پو…
+
بر روی پل که می‌نگرد ساکت،
  
در پای نخل منحنی سالدیده یی
+
در اضطراب بی‌ثمر «پو»…
 +
 
 +
در پای نخل منحنی سال‌دیده‌یی
  
 
در الجزیره…
 
در الجزیره…
  
در نقب های سرشار اراز و دود ونم
+
در نقب‌های سرشار از راز و دود و نم،
  
‫-‬ وزتاق و تاق مهره بیلیارد…
+
‫-‬ وز تاق و تاق مهره بیلیارد…
  
هرگوشه را به خواهش نا معلوم
+
هر گوشه را به خواهش نامعلوم
  
سر میزنم.
+
سر می‌زنم.
  
با هرکسی هوای سفر هست  
+
::{{تک‌ستاره}}{{تک‌ستاره}}{{تک‌ستاره}}
 +
 
 +
با هر کسی هوای سفر هست  
  
 
با هیچکس نه رای نشستن
 
با هیچکس نه رای نشستن
سطر ۴۷: سطر ۴۹:
  
  
گلها به سقف خنده کنانند
+
گل‌ها به سقف خنده کنانند
  
بی اعتنا به ما گذرانند
+
بی‌اعتنا به ما گذرانند
  
گلها ز مرگ و فتنه چه دانند؟
+
گل‌ها ز مرگ و فتنه چه دانند؟
  
این حرفها به لب به دلم کوه کوه غم
+
این حرف‌ها به لب به دلم کوه کوه غم
  
بی خواهشی صریح بهرسوی میروم
+
بی خواهشی صریح به هرسوی می‌روم
  
  
غیز غیز میز کهنه در زیر دست من
+
غیزغیز میز کهنه در زیر دست من
  
چون دایه ام بناگاه انگیخت
+
چون دایه‌ام به‌ناگاه انگیخت
  
 
از رخوتی به لذت یک خواب -
 
از رخوتی به لذت یک خواب -
سطر ۶۹: سطر ۷۱:
 
چو یک طشت
 
چو یک طشت
  
ناگاه بر سرم ریخت.
+
ناگاه بر سرم ریخت.
  
می پرسم از رفیق کناری
+
می‌پرسم از رفیق کناری
  
 
‫-‬باران که بند آمد؟
 
‫-‬باران که بند آمد؟
سطر ۷۷: سطر ۷۹:
 
‫-‬آری.
 
‫-‬آری.
  
و میروم…
+
و می‌روم…
 +
 
  
منوچهر نیستانی
+
:::::::::::::::'''منوچهر نیستانی'''
 
   
 
   
 
   
 
   
سطر ۸۷: سطر ۹۰:
 
[[رده:مرتضا ممیز]]
 
[[رده:مرتضا ممیز]]
 
[[رده:منوچهر نیستانی]]
 
[[رده:منوچهر نیستانی]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]

نسخهٔ ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۱۵

کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۵
کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۵
کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۶
کتاب هفته شماره ۶ صفحه ۱۶۶


امروز از نگاه تو سرگشته‌تر منم

هر گوشه را، به خواهش نامعلوم

سر می‌زنم،

در دستم این عصای شکسته،

با دست من ز رنج سفر شکوه می‌کند.


در عمق غلظت مه «لندن»…

یا در تراموای «وین»…

در شهر دیگری - به دگر نام -

در سالن اپرا،…

بر روی پل که می‌نگرد ساکت،

در اضطراب بی‌ثمر «پو»…

در پای نخل منحنی سال‌دیده‌یی

در الجزیره…

در نقب‌های سرشار از راز و دود و نم،

‫-‬ وز تاق و تاق مهره بیلیارد…

هر گوشه را به خواهش نامعلوم

سر می‌زنم.

الگو:تک‌ستارهالگو:تک‌ستارهالگو:تک‌ستاره

با هر کسی هوای سفر هست

با هیچکس نه رای نشستن

سقف شکسته را نتوانند

طفلانه با گل آذین بستن


گل‌ها به سقف خنده کنانند

بی‌اعتنا به ما گذرانند

گل‌ها ز مرگ و فتنه چه دانند؟

این حرف‌ها به لب به دلم کوه کوه غم

بی خواهشی صریح به هرسوی می‌روم


غیزغیز میز کهنه در زیر دست من

چون دایه‌ام به‌ناگاه انگیخت

از رخوتی به لذت یک خواب -


غوغای قهوه خانه

چو یک طشت

ناگاه بر سرم ریخت.

می‌پرسم از رفیق کناری

‫-‬باران که بند آمد؟

‫-‬آری.

و می‌روم…


منوچهر نیستانی