محاکمه و اعدام حاج شیخ فضل‌الله مجتهد نوری: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تایپِ صفحهٔ ۱۴۲.)
(تایپِ صفحهٔ ۱۴۳.)
سطر ۸: سطر ۸:
 
[[Image:35-144.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۴]]
 
[[Image:35-144.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۴]]
 
[[Image:35-145.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۵]]
 
[[Image:35-145.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۵]]
 +
 
{{در حال ویرایش}}
 
{{در حال ویرایش}}
  
سطر ۱۴: سطر ۱۵:
  
  
== پرستو - ۱۴۱ تا پایان ۱۴۳ ==
+
== ۱۴۱ تا پایان ۱۴۳ ==
  
  
سطر ۳۷: سطر ۳۸:
 
آیا شما امر کردید به شکستنِ نمره‌های درهای عمارات مردم که مبلغی به‌جای آن‌ها صرف شده بود؟ آیا آن‌ها غیر از این که مسبب هدایت جوینده می‌شد ضرری داشت؟ شما که این قدر دقت داشته‌اید چرا از اجتماعات براستماع نقالی و دروغ پردازی‌ها، بلکه بیعِ مسکرات و سایر معاصی را منع نکردید؟ چرا از تهریب در و دیوار و سقف مجلس شورا مانع نشدید؟
 
آیا شما امر کردید به شکستنِ نمره‌های درهای عمارات مردم که مبلغی به‌جای آن‌ها صرف شده بود؟ آیا آن‌ها غیر از این که مسبب هدایت جوینده می‌شد ضرری داشت؟ شما که این قدر دقت داشته‌اید چرا از اجتماعات براستماع نقالی و دروغ پردازی‌ها، بلکه بیعِ مسکرات و سایر معاصی را منع نکردید؟ چرا از تهریب در و دیوار و سقف مجلس شورا مانع نشدید؟
  
اگر مال محمدعلی‌میرزا بود، تضییع مال بود؟ اگر مال دیگری بود، ظلم و عدوان؟
+
اگر مال محمدعلی‌میرزا بود، تضییع مال بود؟ اگر مال دیگری بود، ظلم و عدوان؟ به چه‌جهت توپ‌بستن به خانهٔ ظل‌السلطان و ظهیرالدوله و سایر خانه‌ها و غارت اموال آنها و میرزاصالح خان حلال شد و از جناب شما اقدامی در منع دیده نشد، بلکه ترغیب و تحریم نمودید و می‌گفتید شما برای حفظ اسلام می‌روید خانهٔ خدا به کمک، تا این که ایشان موفق شده مسلمانان را بکشند؟ چه تو را واداشته بود که با آن که خود را حجة‌الاسلام می‌خواندی، شب و روز با مشیرالسلطنه و امیربهادر و مفاخرالملک و صنیع حضرت و مجلل و امثال ایشان در دربار و خانه خودت خلوت و کنکاش کنی؟ با این که خودتان معاشرت با جباران را ممنوع و خلاف شئون علمای دین بلکه از جمله اعانت به عدوان می‌شمردید.
 +
 
 +
چگونه ایشان حامی اسلام و علمای عتبات مخرب اسلام شدند؟ چگونه [وقتی که] کلاه‌نمدی‌ها فریاد می‌کردند «ما دین می‌خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم» با ایشان بودید، اما جمعی از ولایات، که هریک را اقلاً ده هزار نفر منتخب و متدین دانسته‌اند، ایشان را بابی و هُرهُری و مخرّبِ شرع می‌نامیدید؟ چرا محمدعلی‌میرزا را گول زده و مانع شدید که وفای به‌عهد نکند و سبب این قدر خونریزی بزرگ در ایران و ویرانی هزاران دودمان بلکه دخولِ خارجه به خاک ایران و توحش مردمان شدید؟
 +
 
 +
این‌ها به‌یک طرف. بدترین جنایت این که نقشهٔ قتل و دستگیری را در مقام محترم حضرت عبدالعظیم خصوصاً با آقا سیدعلی آقا یزدی کشیدید، و مفاخر الملک و صنیع حضرت را با اشرارِ نابکارِ سیدکمال و سیدجمال واداشتید که شبانه ریختند بیچاره میرزا مصطفی آشتیانی و میرزاغلامحسین و رفیقان ایشان را با موحش‌ترین وضعی به قتل رسانیدند. چرا با همهٔ این که دیدید تمام ولایات ایران به‌هم خورده و هیجان ملت از قتل جوانانِ امت به نهایت رسیده اِعلامِ عمل به قانون اساسی را می‌طلبند، و محمدعلی‌میرزا جز قبول علاجی نداشت و اعلام کرد، باز تو از خون مردم ایران سیر نشده اصرار داشتی که حرام است، و هم مسلکان خود را جمع و کنکاش داشتی که بازی‌ها در آورده فریادِ «ما پول و پلو خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم» بلند کنید؟ حتی این که تمام مردم دانستند به دستور شما صد توپ تنزیب از بازار گرفته قاطرچی و مهتر و بنا را عمامه‌ای کردید و باطل‌السحر این نقشه را بکار بردید.
 +
 
 +
چرا بعد از اعلام قانون اساسی در ماه ربیع‌الثانی، با آن همه زحماتِ ملت و تشکرات که از این اعلان گردید شروع شد که شورش بلاد تمام بشود، باز هم شماها – که عمده خود شما بودید – نگذاردید محمدعلی‌میرزا که همهٔ بلاد از دستش رفته و طهران مانده بود، آن وقت جلبِ قلوبِ ملت کرده و بلاد را امنیت داده به‌طور حقیقت اقدام به معیت کرده و فساد را خاتمه دهند؟ بلکه برای حفظ منافع خودتان سلطنت او را فدا ساخته و واداشتید تا به همان تنها کتابت قناعت کرد، ابداً تغییری به وضع استبداد و سختگیری نداد و قدمی برای مستدعیات ملت برنداشت تا بالاخره ملت مجدداً مایوس شدند و چاره را منحصر به علاج قطعی دیدند.
  
  

نسخهٔ ‏۱۳ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۵۱

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۳۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۴۵



۱۴۱ تا پایان ۱۴۳

تلگرافات و مکتوبات شما، همه را در دست دارند که القاء فساد کرده به شرکت ایشان خون‌ها ریخته و خانه‌ها برباد دادید و آتش به دودمان‌ها زدید که هنوز دود آن فضا را تیره کرده. مگر این مردم بیچاره به‌شما چه کرده‌اند؟ مگر از برکت مال و خدمات ایشان محترم و مکرم و صدرنشین و معبود و مسجود و نافذالکلمه و صاحب مال و عیش و پارک نشدید؟ آیا جزای خدمات این مردم بیچاره این بود؟.

این قتال میان لشکری که محمدعلی‌میرزا و امیربهادر جمع کرده به تبریز فرستادند و درآن‌جا باسران ملک جنگ کردند، حکم خداوند این بود که اصلاح در میان این دو طایفه کنید. چه اصلاحی کردید؟

آیا به قدر سعی در کشتن ملک المتکلمین و میرزاجهانگیرخان و قاضی قزوینی اقدام کردید؟ برفرض عدم اصلاح، حکم خداوند این است که هریک از این دو دسته را یاغی بدانید با او جنگ کنید. شما آیا تبریزی‌ها را که در خانهٔ خود نشسته بودند و یا سرداران ملت را که می‌خواستند به این شهر آمده مطالب خود را بگویند و جلو راه ایشان را گرفته مانع شدید، اگر این‌ها را یاغی می‌دانید پس چرا مخلوط سرباز و قزاق و الواط صنیع حضرت شده با آن‌ها جنگ کردید؟

اگر لشکریان امیربهادر را یاغی می‌دانستید چرا یاغی می‌دانستید چرا با ملت موافقت نکرده با آن‌ها جنگ نکردید؟ نگوئید چون عمامه داریم و زحمت و مشقت و سینه به گلوله دادن و در مقابل آفتاب در خاک خوابیدن را به سرباز داده‌ایم و خود باید از لذایذ متنعم باشیم. مگر حضرت پیغمبر و علی‌علیه‌السلام عالم نبودند یا عمامه نداشتند که اسلحه برداشته جهاد می‌کردند؟

بعد از توپ بستن مجلس و مسجد و هتک قرآن و قتل نفوس، چه محبوبیت در دربار محمدعلی‌میرزا پیدا شد که شما شب و روز و اکثر اوقات را با محمدعلی‌میرزا و امیربهادر، و غالب اوقات در کالسکهٔ مشیرالسلطنه تشریف برده خلوت‌ها کرده و نقشه برای تخریب بلاد و تعذیب عباد کشیدید؟ با آن همه قدس و مسجد و عمامه، علناً بر عداوت حجج اسلام و آیات‌الله فی‌الانام که مرجع خاص و عام در عتبات مقدسه هستند اظهار عناد کردید بلکه تفسیق هم نمودید.

آیا مجدالدوله، امیربهادر، و ارشدالدوله را بهتر از مرحوم حاج میرزاحسین و آقای خراسانی و آقای مازندرانی تصور می‌کردید؟ چرا خود و امثال خودتان از ملّاهای رشوه‌گیر، اجتماع کرده کنکاش‌ها برای سختگیری به مردم و اذیت عدالت‌طلبان می‌نمودید؛ آزاد حرف می‌زدید و هرکجا می‌رفتید، اما بندگان خدا را از اجتماع و مراوده با یکدیگر و گفتن حرف حق منع می‌کردید؟ در این سیزده ماه چه‌قدر سرباز و قزاق مسلح در هر معبر گماشته هر نوع اهانت و خواری به مردم کردید؟ اگر آزادی در حرکات خوب است، چرا مردم را منع می‌کردید؟ بد است، چرا داشتید؟

وقتی محمدعلی میرزا اعلان کرده بود ۱۹ شوال انتخابات و افتتاح مجلس شورا است، شما امثال خودتان را که برای یک فلوس از دین و مذهب دست می‌کشند جمع کرده برضد عموم ملت ایران و تمام مسلمانان عالم و علمای عتبات و علمای بی‌غرض احکام نوشته و مهر زده و گفتید باید مشروطه داده نشود، مشروطه حرام است. از طرف ملت گفتید مردم نمی‌خواهند. بااین‌که از آفتاب روشن‌تر است که همه عمداً از روی کنکاش محض دریافته‌اند این‌ها جزئی وجه رذالت بود مسلماً شما حرام دانسته ردع کردید.

شما که خود را از رؤسای اسلام نامیده و می‌گوئید نهی از منکر می‌کردید. آیا چرا سایر منکرات را ردع نکردید؟ آیا این حبس و زجرها و گوش بریدن و دهان توپ گذاردن و مهار کردن و جریمه‌ها و رشوه‌ها و غارت‌ها و تعرض به عرض مسلمانان و چوب بستن و شلاق زدن و شکنجه کردن و داغ نمودن و تعطیل حدود اسلام و مساجد و احکام و رشوه و شهادت ناحق و ناسخ و منسوخ و خوردن اوقاف، وصیت‌های اجباری، و جمع مال فقرا و صرف تجملات و فسق و معصیت‌های واضح و تعطیل مساجد، منکرات نیستند؟ چرا به نهی و ردع اقدام نکردید و مضبطه ننوشتید و فریادِ «نمی‌خواهم» بلند نکردید؟ همه را برسر عدالت و حقانیت نیآوردید؟ مرتکب خَمر و هر معصیت بلکه هر کافر و مرتد در امان بود؛ ولی مشروطه‌خواه در امان نبودند. حتی این که مردم برای خلاص شُرور شما زیر بیرق فرنگی‌ها و کفر رفتند و به بلاد خارجه گریختند و در پناه خارجه درآمدند، معذلک امان نیافتند. مثل دوستداران اهل بیت در زمان معاویه.

شما گفتید مشروطه‌خواه واجب القتل است و کافر است. - آیا تمام رعایای عثمانی و نُه عُشرِ ایرانی و تمام مسلمانان هند و قفقاز و مصر و افریقا، تونس، الجزایر، ترکستان، و سایر بلاد که شب و روز برای آزادی از قید عبودیت کوشش می‌کنند و نشر عدالت را می‌طلبند، همه کفار و واجب‌القتل هستند جز شما و اشرار و حامیان ظلم و استبداد و معاونان شر و فساد؟ نعوذبالله من شرّالفساد! آيا شما چرا در همهٔ اقدامات محمدعلی‌میرزا و امیربهادر و مشیرالسلطنه و مجدالدوله از همه پیشقدم‌تر و نقشه‌کش‌تر بودید؟ اِهلاک و تخریب آذربایجان و فشار به اهل طهران و جَعل اکاذیب بی‌پایان، مواضعه با بدخواهان ایران از اتباع خارجه و فروختنِ این مشت خاک و تنگ‌گیری به متحصنین سفارت عثمانیه و مانع شدن مردم از تحصن و منع آذوقه از ایشان مدتی، بلکه کنکاش در قتل ایشان به ارسال مارها و عقارب و همه قسم تهدید و تعرض.

آیا شما امر کردید به شکستنِ نمره‌های درهای عمارات مردم که مبلغی به‌جای آن‌ها صرف شده بود؟ آیا آن‌ها غیر از این که مسبب هدایت جوینده می‌شد ضرری داشت؟ شما که این قدر دقت داشته‌اید چرا از اجتماعات براستماع نقالی و دروغ پردازی‌ها، بلکه بیعِ مسکرات و سایر معاصی را منع نکردید؟ چرا از تهریب در و دیوار و سقف مجلس شورا مانع نشدید؟

اگر مال محمدعلی‌میرزا بود، تضییع مال بود؟ اگر مال دیگری بود، ظلم و عدوان؟ به چه‌جهت توپ‌بستن به خانهٔ ظل‌السلطان و ظهیرالدوله و سایر خانه‌ها و غارت اموال آنها و میرزاصالح خان حلال شد و از جناب شما اقدامی در منع دیده نشد، بلکه ترغیب و تحریم نمودید و می‌گفتید شما برای حفظ اسلام می‌روید خانهٔ خدا به کمک، تا این که ایشان موفق شده مسلمانان را بکشند؟ چه تو را واداشته بود که با آن که خود را حجة‌الاسلام می‌خواندی، شب و روز با مشیرالسلطنه و امیربهادر و مفاخرالملک و صنیع حضرت و مجلل و امثال ایشان در دربار و خانه خودت خلوت و کنکاش کنی؟ با این که خودتان معاشرت با جباران را ممنوع و خلاف شئون علمای دین بلکه از جمله اعانت به عدوان می‌شمردید.

چگونه ایشان حامی اسلام و علمای عتبات مخرب اسلام شدند؟ چگونه [وقتی که] کلاه‌نمدی‌ها فریاد می‌کردند «ما دین می‌خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم» با ایشان بودید، اما جمعی از ولایات، که هریک را اقلاً ده هزار نفر منتخب و متدین دانسته‌اند، ایشان را بابی و هُرهُری و مخرّبِ شرع می‌نامیدید؟ چرا محمدعلی‌میرزا را گول زده و مانع شدید که وفای به‌عهد نکند و سبب این قدر خونریزی بزرگ در ایران و ویرانی هزاران دودمان بلکه دخولِ خارجه به خاک ایران و توحش مردمان شدید؟

این‌ها به‌یک طرف. بدترین جنایت این که نقشهٔ قتل و دستگیری را در مقام محترم حضرت عبدالعظیم خصوصاً با آقا سیدعلی آقا یزدی کشیدید، و مفاخر الملک و صنیع حضرت را با اشرارِ نابکارِ سیدکمال و سیدجمال واداشتید که شبانه ریختند بیچاره میرزا مصطفی آشتیانی و میرزاغلامحسین و رفیقان ایشان را با موحش‌ترین وضعی به قتل رسانیدند. چرا با همهٔ این که دیدید تمام ولایات ایران به‌هم خورده و هیجان ملت از قتل جوانانِ امت به نهایت رسیده اِعلامِ عمل به قانون اساسی را می‌طلبند، و محمدعلی‌میرزا جز قبول علاجی نداشت و اعلام کرد، باز تو از خون مردم ایران سیر نشده اصرار داشتی که حرام است، و هم مسلکان خود را جمع و کنکاش داشتی که بازی‌ها در آورده فریادِ «ما پول و پلو خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم» بلند کنید؟ حتی این که تمام مردم دانستند به دستور شما صد توپ تنزیب از بازار گرفته قاطرچی و مهتر و بنا را عمامه‌ای کردید و باطل‌السحر این نقشه را بکار بردید.

چرا بعد از اعلام قانون اساسی در ماه ربیع‌الثانی، با آن همه زحماتِ ملت و تشکرات که از این اعلان گردید شروع شد که شورش بلاد تمام بشود، باز هم شماها – که عمده خود شما بودید – نگذاردید محمدعلی‌میرزا که همهٔ بلاد از دستش رفته و طهران مانده بود، آن وقت جلبِ قلوبِ ملت کرده و بلاد را امنیت داده به‌طور حقیقت اقدام به معیت کرده و فساد را خاتمه دهند؟ بلکه برای حفظ منافع خودتان سلطنت او را فدا ساخته و واداشتید تا به همان تنها کتابت قناعت کرد، ابداً تغییری به وضع استبداد و سختگیری نداد و قدمی برای مستدعیات ملت برنداشت تا بالاخره ملت مجدداً مایوس شدند و چاره را منحصر به علاج قطعی دیدند.