شبانه ۱

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
The printable version is no longer supported and may have rendering errors. Please update your browser bookmarks and please use the default browser print function instead.
کتاب هفته شماره ۱۳ صفحه ۱۲۳
کتاب هفته شماره ۱۳ صفحه ۱۲۳

شبانه

آن که دانست، زبان بست

و آن که می‌گفت، ندانست


چه غم‌آلوده شبی بود!

و آن مسافر که در آن ظلمت خاموش گذشت

و برانگیخت سگان را به صدای سم اسبش بر سنگ

بی‌ که یک دم به خیالش گذرد

که فرود آید شب را، گوئی

همه رویای تبی بود.

چه غم‌آلوده شبی بود!


ا. بامداد

آذرماه چهل