شبانه ۱
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
The printable version is no longer supported and may have rendering errors. Please update your browser bookmarks and please use the default browser print function instead.
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
شبانه
آن که دانست، زبان بست
و آن که میگفت، ندانست
چه غمآلوده شبی بود!
و آن مسافر که در آن ظلمت خاموش گذشت
و برانگیخت سگان را به صدای سم اسبش بر سنگ
بی که یک دم به خیالش گذرد
که فرود آید شب را، گوئی
همه رویای تبی بود.
چه غمآلوده شبی بود!
ا. بامداد
آذرماه چهل