تُرکمن‌ها

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۸ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۳۰ توسط Robofa (بحث | مشارکت‌ها) (ربات: تغییر خودکار متن (- به + به‌‌))
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۶۱



یراکپنجی لنگی و حاصلی زحمتکش لینگی

زمین از آن دهقانان، حاصل از آن زحمتکشان



الدن گیدن یرلری قاتیارِیب آلماق گرِک

ظلم ادیان غاصب لانگ کوکنیدان کمک گرک

زمینهای غصبی باز گردد – غاصبان ظالم ریشه کن گردد



ایشجی تایخان بیرلگی – سینگیش اوچون گرک دوز

اتحاد دهقانان و کارگران لازمه پیروزی است


اوقو گرِک خط گرک ترکمنچه مکتب گرک

خط و فرهنگ و مکتب ترکمنی احیاء شود


از شعارهای تظاهرات دهقانی اسفندماه ۵۷


ظاهر ماجرا چنین است: اجساد چهار مبارز ترکمن، توسط افراد سپاه پاسداران در کنار جادهٔ بجنورد – در فاصلهٔ یکصدوپنجاه کیلومتری محل دستگیری آنان پیدا شد. - شاید بیش از هرکس دیگر، دستگاه دولت وقت بود که خود را در برابر این حادثه حیران و متعجب نشان داد. در این داستانی که اندک اندک دارد در توطئه سکوت به‌‌دست فراموشی سپرده می‌شود چه طنز تلخی نهفته است! - حقیقت این است که دستگیری این چهارتن مبارز درست توسط ابزار سرکوب همان دستگاهی صورت گرفته بود که از وقوع این جنایت سیاسی انگشت حیرت به‌‌دندان می‌گزد!

این «واقعه» که قدرتمندان و دولتمداران از طریق عناصر آگاه یا ناآگاه وابسته به‌‌خود، آزادیخواهان مبارز را به‌‌بند کشد، و آنگاه کاشف به‌‌عمل آید که این افراد «ناگهان» و به‌‌طرزی «شگفت‌آور» سر به‌‌نیست شده‌اند، سناریوی بسیار کهنه‌ئی است که به‌‌عنوان یکی از ده‌ها نمونه‌اش می‌توان از دستگیری روزا لوگزامبورگ انقلابی جنبش کارگری آلمان، در ۱۵ ژانویه ۱۹۱۹ و سر به‌‌نیست شدن او توسط «عده‌ئی ناشناس» یاد کرد. چیزی که هست بعدها برای همگان روشن شد که جنایتکاران ناشناس، کسی جز مزدوران و دوستاقبانان حکومتی نبودند.

ازآن زمانی که تصرف زمین‌ها توسط دهقانان فقیر ترکمن آغاز شد و اولین حرکت‌ها در روستاهای پشمک Peshmak و یلقی Yelgay به‌هفته‌های قبل از قیام بهمن ماه برمی‌گردد. ناگهان ترکمن‌ها «ضدانقلاب» و «تجزیه‌طلب» می‌شوند و این القاب که در ابتدا توسط طرفداران قانون اساسی و کسانی چون نقشبندی به‌‌آنان اعطاء شد، هنوز به‌‌همان سماجت از طرف قدرتمندان جدید به‌‌کار برده می‌شود. این روال عادی ضمناً مبین حقیقتی است عمیق و اجتماعی. آنجا که کوشش برای رفع ستم و تجاوزات طبقاتی، برای برانداختن زورگوئی و قدرتمداری سرمایه، برای مرتفع کردن مناسبات براساس غارت و استثمار است، همهٔ غارتگران و زورگویان، استثمارگران و حافظیت نظم طبقاتی در هر لباس و با هر منشاء و قرارگاهی همگون عمل میکنند و «دشمن» مشترکشان را باز می‌شناسند و با در خطر دیدن «ایده‌آل»هایشان که چیزی جز مجموعهٔ فشرده و انتزاعی شده منافع‌شان نیست، تا آنجا به‌‌پیش میروند که دوستاقبان آلمانی سال ۱۹۱۹ یا زندان‌بان ایرانی سال ۱۳۵۸ هم رفتار طرفداران قانون‌اساسی و سلطنت با جمهوری‌خواهان قدرتمدار مخالف خود هم بیان می‌شوند. درست از اینروست که چماق به‌دستان و ششلول‌بندان «ناشناس» آلمانی ۱۹۱۹ چون والدمارپابست سروان سوار نظام ارتش آلمان (که اولین‌بار درسال ۱۹۵۹ به‌‌شرکت خود در قتل روزالوگزامبورگ اعتراف کرد) و چماق به‌دستان و تفنگداران ناشناس مسئول قتل چهار مبارز ترکمن، آن‌زمان که دستور جنایت صادر می‌شود برای اولیت بار قربانیان خود را می‌بینند تا سرهاشان را به‌کوبند و سینه‌هاشان را نشانه روند. مسأله برسر یک عداوت خصوصی نیست. در ترور آزادی‌خواهان و انقلابیون با خصومت فردی روبرو نیستیم، درهمهٔ این مثال‌ها داستان طولانی و عظیم مبارزه اجتماعی، استثمار و رهائی، سرکوب و آزادی، مهر و خصومت طبقاتی مطرح است. درک ابعاد این «ترورهای ساده» با عوامل «ناشناس» فقط در دیدن ابعاد کوشش و مبارزه طبقات و خلق‌های محروم برای رهائی میسّر است.

این که خون این چهار مبارز ترکمن در کدام زندان، کنار کدام دیوار، در پشت دیوارهای کدام خرابه یا زیر کدام پُل و به‌‌دست چه‌کسانی برخاک ریخت نکته‌ئی است که سرانجام روزی روشن خواهد شد امّا آنچه شاید هم‌اکنون نیز روشن است و می‌باید بدان پرداخت علت این جنایت و جنایات شبیه آن است:

کشتار کسانی چون توماج و مخدوم و واحدی و جرجانی نیز، همچون قتل روزالوکزامبورگ و کارل لیب‌کنشت و ترور هزاران انقلابی دیگر در این گوشه و آن گوشهٔ جهان، اتفاقی ساده یا جنایتی زائیدهٔ اختلافی خصوصی یا چیزی از این نوع نیست. در امتداد جادهٔ بجنورد – آنجا که اجساد بی‌جان این چهار ترکمن قهرمان به‌دست آمد، به‌‌مرز زندگی قومی نزدیک می‌شویم که افراد زحمتکش آن ده‌ها سال زیر تحقیر و ستم، زیر فشار سرکوب و بی‌خانمانی و آوارگی زیست کرده‌اند دیرزمانی نیست که بخش وسیعی از این قوم در تلاش ساختن آیندهٔ عاری از ستم طبقاتی و سرکوب قومی و دست‌اندرکار آزاد کردن خویشند. این که آیا دهقانان، قالی‌بافان، ماهیگیران، چوپانان، صنعتگران خرده‌پا و کارگران ترکمن می‌توانند جدا از سایر نقاط ایران و بدون ریشه‌کن کردن مناسباتی که بر پایه‌های غارت و استثمار و سرکوب استوار است در سطح کشوری و جهانی به‌‌آزادی و رهائی کامل دست یابند بحث دیگری است؛ اما این که آنان می‌کوشند و فراوان هم می‌کوشند که خود را رها سازند و زندگی متجلی در شوراها را زمینه سازی کنند واقعیتی است. اگر جرمی شده باشد که اکنون دولتمداران به‌‌مجازات آن برخاسته باشند جز تقسیم زمین‌ها، جز برپاداری شوراها و نهادهای خودگردان، جز سلب مالکیت از کسانی که از توده‌های زحمتکش ترکمن سلب مالکیت کرده‌اند، جز خواندن ترانه به‌‌زبان خود، داشتن مکتب و مجلس خود.... چه می‌تواند باشد؟ به‌‌میدان واقعی زیست و کوشش دهقانان و قالیبافان ترکمن نگاه کنیم و به‌بینیم که چرا در این میدان و از میان این انسان‌ها گاهی این و زمانی آن به‌‌مرگ توسط «ناشناسان» و یا دژخیمان آشنا محکوم می‌شوند.

***

ترکمانان ایران، آنچه که به‌عنوان خلق ترکمن خوانده می‌شود قریب به‌‌۸۰۰هزار نفرند. منطقهٔ واقعی ترکمن‌نشین دویست‌هزار کیلومترمربع وسعت دارد. از نظر جغرافیائی این منطقه جلگه وسیعی است که بین ۵۶٫۳۰ – ۵۴٫۱۵ درجه طول شرقی و ۳۸٫۲۳ و ۳۶٫۱۵ درجه عرض شمالی واقع شده است و از شمال به‌‌رود اترک و مرز اتحادجماهیرشوروی، از شرق به‌‌استان خراسان و پشت ناحیه جرگلان شهرستان بجنورد و از سمت جنوب به‌‌خاکریز «شاه مرز» در حاشیه دهات استراباد و شاهرود و دامغان و از طرف مغرب به‌‌دریای خزر محدود می‌شود. به‌طور کلی و نادقیق منطقه بین میانکاله تا ناحیه جرگلان را ترکمن صحرا می‌نامند.

لازم بیادآوری است که ترکمانان ایران از چگلی، اغوزوغزو.. هستند و ایل از دو قبیله بزرگ اصلی تشکیل شده، قبیله گوکلان و قبیله یموت یاقره‌چورقای. یموت که عموماً در کناره‌های شرقی دریای خزر زندگی می‌کنند به‌‌دو طایفه، شرف جعفربای (شامل تقریباً هشت هزار خانوار است که در ناحیه اطراف بندر ترکمن آق‌آبای یا چونی (که هفت‌هزار خانوار که اطراف شمال شرقی گرگان و گنبد کاووس سکنی[۱] دارند) تقسیم می‌شود.

ترکمن‌های گوکلان عموماً شامل شش بخش، قائی، بایندر، قرق، آی‌درویش، چفربیگدلی، یانقاق هستند. در سده‌های آخر قبیله گوکلان در ارتفاعات شرقی و آبریزهای رودخانه گرگان و اترک اقامت گزیده و ترکمن‌های یموت تا حواشی جنگل‌ها پیش رفتند.

یموت‌ها به‌‌دو دسته چمری‌ها و چاردا تقسیم می‌شدند. (۱): چمری‌ها در کنار دامداری عمدتاً به‌‌کشاورزی می‌پرداختند و در میان‌شان صنعت دستی ابریشم‌دوزی و قالیبافی و نمدمالی رشد نموده یموت‌های چاردا عمدتاً گله‌دار بودند و کوچ‌نشین.

سلطه برترکمانان و سرکوب آنان از عهد صفویه آغاز شد و تحت لوای ترویج ایدئولوژی مذهبی حاکم و در واقع برای تصرف ثروت و کنترل محیط زندگی اینان لشگرکشی و غارت و جنایت صفویان توجیه می‌شد. قجر و پهلوی این سرکوب را ادامه دادند. امّا این‌همه باعث نشد که خلق ترکمن مضمحل گردد اگرچه روند سرمایه‌داری پیش و در حین و پس از اصلاحات ارضی ضرباتی شدید به‌انسجام ترکمانان وارد ساخت و بیش از پیش ساخت طبقاتی سرمایه‌داری و زمینداری بزرگ را در این منطقه استوار نمود.

شاید این سؤال همواره مطرح شود که رشد سریع شوراهای ترکمن صحرا و اتحادیه‌های مختلف زحمتکشان در کدام عامل ریشه خود را می‌یابد و شاید عده‌ئی آن‌را یک‌اتفاق تاریخی و جمعی آنرا ساخته و پرداختهٔ دست چند عنصر سیاسی بپندارند، که مسلم این است که در میان طوائف ترکمن از دیرباز مالکیت جمعی زمین در مقابل مالکیت خصوصی مقاومت ورزید و براین اساس همواره در تاریخ اشاره می‌شود که یموت‌ها و گوکلان‌ها خان ندارند و جای ایلخانان در میان ایل خالی است. مالکیت دستچمعی زمین همواره نهادی بود که اگرچه شورا نبود امّا با هرمهای سلسله مراتبی حاکمیت نیز تفاوتی مهم و اساسی داشت. در قدیم‌ترین ایام نهاد شبه شورائی «یا شولی‌ها» و «آق‌سقال» در جامعه ترکمن پایه داشته و این نهاد تا قرن اخیر و با وجود رسوخ و حاکمیت سرمایه‌داری ادامه یافت هرچند که به‌دفعات به‌عنوان نهادی قضائی و یا جنبی ناچار در کنار نهادهای دیگر قدرت به‌‌حفظ حیات خود شد. [۲] شرح چگونگی تضعیف و اضمحلال مالکیت جمعی زمین و استقرار سلسله مراتب جدید در کل منطقه خود محتاج به‌‌تحلیلی دقیق و مفصل در جائی دیگر است، آن‌چه در این مختصر موردنظر است بررسی جریاناتی است که در چندین ماه اخیر واقع شده است: مسائل امروز و بلافاصلخ زحمتکشان ترکمن، مسائل مشخص خلق ترکمن را می‌سازد.

یورش به‌‌مردم زحمتکش ترکمن در زمان رضاخان شدت گرفت. برنامه‌های رضاخانی ضد عشایری و برنامه‌های سرمایه‌داری دست به‌دست هم در منطقه بیداد می‌کردند. بازور اسلحه مراتع به‌‌زمینهای کشاورزی بدل و زمینهای حاصلخیز کشاورزی را عمدتاً رضاخان صاحب شد و اداره املاک رضاخانی برای رتق و فتق اراضی وسیع غصب شده در نواحی شمال و از جمله منطقه ترکمانان پا به‌عرصه وجود نهاد. هر لحظه‌ئی از این تجاوز با مقاومت هر چند پراکندهٔ مردم ترکمن روبرو بود. تبعید هزاران نفر و کوچاندن جمعی طوائف ترکمن جواب مقاومت‌های مردم شد.

در زمان سیاه محمدرضاشاهی سلب مالکیت از دهقانان ترکمن و سرکوب زحمتکشان منطقه شدت گرفت و مقاومت مردم درهم شکسته شد[۳]. آخرین مراتع باقی‌مانده دامداران ترکمن در منطقه گوکلان زیر کشت رفت. ۸۰٪ از اراضی کشاورزی به‌‌مالکیت زمین‌خواران سرمایه‌دار و مزدوران بوروکرات رژیم سلطنتی و چند سرمایه‌دار ترکمن درآمد و ۲۰٪ از اراضی کشاورزی میان ۸۰۰ روستای ترکمن نشین تقسیم شد. قدم به‌قدم زحمتکشان و دهقانان ترکمن از بلندی‌ها و زمین‌های حاصلخیز رانده و به‌دشت و زمین‌های شوره‌زار گسیل داده شدند. اگر آغاز درهم شکستن مالکیت دستجمعی ترکمانان بر زمین کشاورزی و مراتع در قرن اخیر را غصب زمین‌ها توسط قانون «فروش خالصجات و قرضه‌های فلاحتی و صنعتی» سال ۱۳۱۲ توسط رضاخان بدانیم پایان آن را باید تحمیل و استقرار حاکمیت کامل املاک پهلوی درسال‌های ۴۰ دانست. برای مردم تحت ستم سرمایه و نظامیگری هیچ راهی جز مقاومت باقی نمی‌ماند، امّا سرمایه‌داری و سرکوب نیز بی‌اثر نبود و مقاومت مؤثر و همگانی و سپس مبارزه برای احقاق حقوق اجتماعی زحمتکشان پس از سال‌ها درشرائط بحرانی و مبارزاتی سال ۱۳۵۷ زمینه مساعد خود را یافت[۴].

از نیمه اوّل سال ۵۷ جنبش‌های پراکنده و خودجوش دهقانی در منطقه آغاز شد. هدف مهم و اصلی این جنبش‌ها باز پس گرفتن زمین‌های غصبی از مالکان بود برخلاف منطقه کردستان و درست به‌خاطر شرائط تاریخی و اجتماعی متفاوت، از همان اوان جنبش زحمتکشان ترکمن با مسائل اجتماعی و بالاخص با بازپس‌گیری زمین‌ها آغاز شد و این جنبش پیش از این‌که سیاسی باشد، اجتماعی بود و بیش از آن‌که جنبش مقاومت مسلحانه باشد جنبش دهقانی در رابطه با مالکیت دستجمعی شد. کوشش‌های گوناگون در ناحیه گنبد و گوکلان و قیام‌های بازپس‌گیری زمین‌ها در روستاهای پشمک و یلقی پیش از قیام و در زمانی که سازمان‌ها و نیروهای سیاسی هنوز به‌صورت مخفی عمل می‌نمودند. خود نشان‌دهندهٔ آغاز مبارزه خود جوش توده‌ئی برای حل مسائل اجتماعی و با حرکت از نیازهای بلا واسطهٔ تودهٔ زحمتکش است. به‌دنبال این حرکت‌های اعتراضی و تهاجمی توده‌ها، مراکز مبارزه و مقاومت به‌وجود آمدند[۵]. جوانان روشنفکر و سیاسی و مبارز، کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن را بنا نهادند.

در کشاکش مبارزه علیه ارتجاع منطقه، زمینداران و عناصر ساواکی و در برخورد به‌‌مسائل اجتماعی، اولین شورای دهقانی در روستای «خوجه‌لر» در اسفند ۵۷ پا به‌عرصه وجود نهاد. طبیعی است که در قدم‌های اولیه شورای دهقانی «خوجه‌لر» عمدتاً الگوواره‌ئی بود از شواری «یاشولی‌ها» و «آق‌سقال»، مجمعی مشورتی که از مجامع مشورتی و ریش‌سفیدان پیشین ملهم بود. در مدت کمتر از ۶ماه بیش از ۵۰ شورای دهقانی در سرتاسر منطقهٔ شکوفان شد. زمین‌ها تصرف و کشت و برداشت دستجمعی به‌عنوان عمده‌ترین گرایش تولید کشاورزی باز شناخته شد. قدم بعدی تشکیل «ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا» بود. اتحادیه‌های دهقانی به‌عنوان ارگان‌های هماهنگی به‌وجود آمدند و تشکیل شوراها از زمینهٔ کشاورزی فراتر رفت و کلیهٔ زحمتکشان به‌‌پایه‌ریزی نهاد خودگردان شورائی پرداختند. اولین شورای صیادان در گمیش‌تپه تشکیل شد، شوراهای کارگران و قالیبافان برزمینه خواسته‌های اجتماعی توده‌ها جوانه زدند و تعداد شوراهای موجود در منطقه به‌‌۳۰۰ رسید. شوراهای دهقانی از صورت «آق‌سقال» و عملکردهای مجمع مشورتی ریش‌سفیدان درآمد و به‌‌واحد خودگردان و اشتراکی تولید بدل شد.

از همان اوان این حرکت مردمی و انقلابی چنان عملکردی داشت که زمیندارانی که زمین‌های خود را قبل از مصادره کشت کرده بودند ناچار به‌‌پرداخت ۲۰٪ از محصول به‌‌شورای منطقه بودند و در گام بعدی زمین آنان مصادره شد. کنگره‌های ماهانه شوراهای دهقانی آغازی بود در جهت رهائی و پروراندن نهاد هم‌آهنگ کننده از درون مبارزه توده.

در کنار ۳۰۰ شورای دهقانی ترکمن، ۱۸ اتحادیه دهقانی که کوچک‌ترین آن‌ها ۵ و بزرگ‌ترین‌شان ۱۱ روستا را در برمی‌گیرند به‌زندگی فعال پرداختند و روند سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان به‌سرعت ادامه یافت.

این چنین بود که همهٔ کسانی که به‌‌مالکیت خصوصی احترام می‌گذارند، همهٔ مالکان بزرگ و همهٔ بخش‌های اجتماعی که در تشکیل و توسعه نهادهای خودگردان، نفی مالکیت خصوصی و طرد رابطه استثماری را می‌دیدند و ضمناً شاهد بودند که چگونه شوراها، بدون «قدرت مرکزی» و بدون ابزار «نظم»، بدون میانجی و مفتش و ارتشی و رئیس و خادم و ارباب عمل می‌کنند و به‌‌ضد قدرت بدل می‌شوند متحداً وارد میدان شدند. جنگ نه روزه تحمیلی یک آزمایش ابتدائی بود. از این جنگ توده‌های مردم نیرومندتر از گذشته بیرون آمدند. پس داستان نه آن‌طور که سلطنت‌طلبان می‌گفتند و نه این‌طور که قدرتمندان می‌گویند، داستان تجزیه‌طلبی نیست، آری آقایان، داستان، داستان شوراها و خودگردانی است، زمینه‌سازی برای شکوفائی سوسیالیسم است، مسأله سلب مالکیت و رفع مناسبات مبنی بر استثمار مطرح است، داستان مردم، مقاومت، رهائی و آزادی است. این‌جا مبارزه طبقاتی درجریان است، زمین‌های زمین‌داران مصادره شد، کارگران با شوراهای‌شان می‌خواهند زمام امور کارخانه را به‌دست بگیرند، نه سودی به‌‌کیسه سرمایه‌دار بریزند و نه باجی به‌دولت بدهند، ماهیگیران شوراهای خود را ساخته‌اند و نمی‌خواهند گاوشیردهٔ مؤسسه‌ئی بنام شیلات باشند که دریاهای‌شان را حفظ نکرد لیکن آنان را به‌‌گرسنگی و فقر و بی‌خانمانی و زندان کشاند، قالیبافان شوراهای خود را تشکیل می‌دهند و در نتیجه تجار فرش زیان می‌بینند، فراوان زیان می‌بینند، لیکن قالیبافان ده‌ها سال زیان دیده‌اند، به‌‌رخساره‌های شکسته و اندام کج شده‌شان نظر بیندازید، آن‌ها حاضر نیستند دیگر شرائط آن زندگی را تجدید تولید کنند، اگرچه سرمایه ندارند لیکن آغاز به‌‌این کرده‌اند که خود را از زیر بار سرمایه رهائی بخشند تا حرکت خودگردان انقلابی رابطه اجتماعی پرادبار، حاکمیت سرمایه را طرد کند. می‌بینید که داستان مفصلی است که روند تاریخیش حتی از سال ۱۹۰۵، ۱۹۱۷ روسیه، از سال ۱۹۱۸-۱۹۱۹ آلمان پیش‌تر می‌رود، به‌‌کمون پاریس در سال ۱۸۷۱ می‌رسد، مسأله مبارزه برای رهائی و رفع ستم طبقاتی است، مسأله کوچک منطقه‌ئی نیست، هرچند که کوچک و در یک منطقه شاهد آن هستید، مسأله فردی نیست هرچند که هر اتفاق در این روند رهائی با افراد به‌هم پیوسته است مانند قتل روزالوکزامبورگ و کارل‌لیب کنشت در آلمان و قتل توماج و مختوم و واحدی و جرجانی در ترکمن صحرا. درست هم از این‌روست که قاتلان اینان، طبق دستور از بالا، در زمانی که مأمور اجراء جنایت خود هستند، قربانیان خود را برای اولین بار در لحظه اجراء حکم اعدام می‌بینند.

شوراهای ترکمن صحرا یک بار دیگر آغازی است.

ک. سلامان


پاورقی‌ها

  1. ^ در اثر «مسأله زمین در صحرای ترکمن» دکتر منصور گرگانی آمده است که ترکمانان به‌‌دو دسته چمور و چاردا تقسیم می‌شدند.
  2. ^ دروجه تولید آسیائی چه از نقطه نظر مالکیت دستجمعی و چه در زمینه نهاد «خدمات» شباهت و قرائنی مهم با مثال بالا دیده می‌شود. حفظ ساخت ایلاتی و اضمحلال دیرگاه آن، تداوم آن، مالکیت و این نهاد را در میان ترکمانان تضمین نمود.
  3. ^ مثالی از این مقاومت شرکت افسران مترقی ترکمن در خلع‌سلاح مراکز نظامی و انتظامی منطقه در سال‌های ۲۵-۱۳۲۴ است.
  4. ^ ما در اینجا لازم ندیدیم به‌‌سیر سرمایه‌داری در منطقه بپردازیم.
  5. ^  و نه بالعکس، آن‌طور که تصور می‌شود.