بورژوا لیبرال*

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۷۲


این شعر، به‌سال ۱۹۶۸ توسط Blach Devarf به‌صورت پوستری سیاسی در انگلستان چاپ شده است.

دوستی که ترجمهٔ آن را برای ما فرستاده، نام خود را ذکر نکرده است.


دشمنتو بشناس:

براش فرق نیمی‌کنه چه رنگی هستی

به شرطی که واسه‌ش کار کنی فقط؛

براش فرق نمی‌کنه چه‌قدر در بیاری

به شرطی که برا اون بیش‌تر درآری؛

براش فرق نمی‌کنه تو اتاق بالائی کی زندگی کنه

به شرطی که خودش صابخونه باشه؛

میذاره هرچی دلِ تنگت می‌خواد بر ضدّش بگی

به شرطی که فقط ضدّش عمل نکنی.


دَم از ستایش بشریت می‌زنه

امّا معتقده که ماشین از آدم گرون‌تر تموم میشه.

باهاش چونه بزن ـ می‌خنده و سرت کلاه می‌ذاره.

جلوش واستا،

به تخمش هم نیس.

امّا تمومِ دنیا رو به‌آتیش می‌کشه

تا یه شاهی شو از دس نده.


یادداشت

  • عنوان شعر از ما است. [ک.ج]