آفرینش جهان در اساطیر چین ۲

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۵ صفحه ۱۳۴

ساختمان جهان

گزارش‌ها و اسناد مربوط به‌جهان‌شناسی چینی بیشتر از دوره‌ی هان آخر است و با مطالعه‌ی این آثار جهان‌شناسی چینی در دوره‌ی پیش از «هان» نیز مشخص می‌گردد. در این زمینه از سه مکتب فلسفی یاد می‌شود: از مکتب سوان‌یه تنها این را می‌دانیم که پیروان این مکتب آسمان را جامد نمی‌دانستند و ستارگان را نیز چون خورشید و ماه متحرک می‌پنداشتند.

در مکتب هو - تی‌ئن از «بیان‌گو» سخن می‌رود : در اسطوره‌ی این مکتب آمده که جهان به‌تخم‌مرغی می‌ماند که عمود بر اقیانوس جهان ایستاده است. پوسته‌ی روئی این تخم آسمان و پوسته‌ی درونی آن جایگاه ستارگان و پوسته‌ی قسمت زیرین آن زمین است. بنابر این سیستم، فصول گوناگون سال از جزرومدّ اقیانوس ایجاد می‌شود.

در مکتب تی‌ئن - گای یا جو - بئی که از دو مکتب دیگر کهن‌تر است آسمان به‌جام وارونه‌ئی می‌ماند که بر محور ستاره‌ی قطبی می‌گردد. در این اسطوره ستاره‌ی قطبی و ستارگان اطرافش بر سطح جام آسمان ثابت‌اند و زمین نیز سطح صاف بالای هرم چهارگوش و بی‌سری است که آن را از چهار‌سو آب در میان گرفته است. اعتقاد به‌مربع بودن زمین به‌روزگاران بسیار دور و پیدا‌ئی اعتقاد به‌یانگ و یین باز می‌گردد. در این باورها خورشید (یا خورشید خدای) مربع است و در تصاویر کهن آن را به‌شکل چند مربع تصویر کرده‌اند که در مربعات دیگر محاط‌اند و مربع میانی از همه کوچک‌تر بوده و همه به‌هم وصل شده‌اند. در این اسطوره‌های باستانی، زمین که عنصر «یین» را درخود دارد چهار گوش و ساکن، و آسمان که عنصر «یانگ» را در خود دارد مقدس و بر محور خود می‌گردد. «یانگ» و «یین» دو عنصر متضادند.

در سیستم «جو - بئی» آسمان جامد است و وقتی «گونگ گونگ» به‌آسمان می‌تارد شمال غربی آسمان سوراخ می‌شود و خورشید در این بخش از آسمان راهی ندارد. جامِ وارونه‌ی «جو - بئی» یعنی آسمان در این اسطوره تکیه‌گاهی به‌شکل طناب دارد و چنین طنابی در زبان چینی نام تسمه‌ئی نیز هست که نشیمن‌گاه ارابه را به‌محور چرخ‌ها محکم می‌کند. تمثیل ساختمان جهان در تشبیه به‌ارابه از اعتقادات باستانی است و گوئی آسمان در اینجا چتر یا سایه‌بان ارابهئی است که با میله‌ئی به‌نشیمن‌گاه ارابه وصل می‌شود و زمین، به‌مَثَل، تنه‌ی ارابه است. در این سیستم آسمان چون چرخ ارابه است که ستاره‌ئی که در مرکز آن قرار دارد آن را محکم می‌کند. منشاء این تمثیل از آنجاست که ارابه‌های کهن چینی دارای تنه‌ئی مربع‌شکل و سایبانی کمانی بود که با‌دیرکی بر نشیمن‌؛اه بسته می‌شد. تشبیه آسمان به‌سایبان نشیمن‌گاه ارابه نخست اندکی شگفت‌انگیز است. اما از آسمانی که متکی به‌چهار یا هشت ستون است معقول‌تر می‌نماید، و در چنین شکلی است. که آسمان می‌تواند به‌گرد خود بگردد. از سوی دیگر در تصویر آسمان که ستاره‌ی قطبی به‌عنوان محور آن تصور شود اسطوره‌ی «گونگ گونگ» نیز قابل تبیین است. در اسطوره‌ی «گونگ گونگ» هیولا با شاخ خود کوه «بوجو» را، که ستون آسمان است، از جا می‌کند و از این کار او سوراخی در آسمان ایجاد می‌شود که آسمان به‌جانب آن سوراخ کج می‌شود و آب‌ها به‌جانب جنوب شرقی روان می‌شود. کوه «بوجو» که «گونگ گونگ» آن را ویران کرده در زبان چینی به‌معنی نامدور است و چنین می‌نماید که این نام، که به‌معنی قوس شکسته است، جائی باشد که ستون آسمان به‌علت حمله‌ی «گونگ گونگ» سوراخ شده و سیل و طوفانی را که از آن سخن خواهیم گفت موجب شده است.


جدائی آسمان و زمین

در اسطوره‌ئی که جهان به‌تخم‌مرغ مانند شده «بیان‌گو» فاصله نگهدار آسمان و زمین است. در اسطوره‌های دیگر چنین نقشی را ستون یا ستون‌هائی برعهده دارد. پیوستگی آسمان و زمین، که رحمت خدائی است و موجب نزدیکی انسان به‌خدایان، به‌عللی پایدار نمی‌ماند. در «شوجینگ» آمده که فرمانروای آسمان به‌چونگ-لی یا «لی» فرمان داد که آسمان را از زمین جدا کند و هبوط و نزول را از میان بردارد. در اسطوره‌ی دیگری علت این جدائی نیز شرح داده شده، و آن افسانه چنین است: که جوان‌ هو پس از آن که بر «شائوهائو» غلبه کرد دریافت که به‌سبب بی‌نظمی و اجرا نشدن مراسم قربانی خدایان تا به‌حد انسان‌ها نزول کرده‌اند. بدین دلیل «جوان‌هو» به«چونگ»، امیر جنوب، فرمان داد که ریاست آسمان را به‌عهده گیرد و آدمیان را هر یک در مقام خود بنشاند؛ و چنین شد که پیوستگی آسمان و زمین از میان برخاست. «دزو جوان» می‌گوید که: «شائوهائو»، خلف «هوانگ‌دی»، برادر جوانی داشت «چونگ» نام. «چونگ»، که بساط خدائی «گوئومانگ» را عَلَم می‌کند، دارای قلمروی است که شامل جنگل بزرگ و دیار شرقی می‌شود و «لی» نیز که پسر «جُوان‌هو» است با نام «جورونگ» بر دیار جنوب و بر آتش فرمانروائی دارد.

از این اسطوره‌ها چنین برمی‌آید که هیچ کاری بی‌صدور فرمان انجام‌پذیر نیست، و این نکته‌ئی است که در آئین‌های گوناگون چینی، و حتی در آداب و رسوم و شعائر نیزِ به‌چشم می‌خورد. نکته دیگر این که «بوروکراسی» احتماعی چین باستان از نظام دینی و اساطیر چینی نیز تأثیر می‌پذیرد، و این آئین‌ها همانند «بوروکراسی» دربار خاقانان است و با آن هماهنگی دارد و همیشه نیرو یا نیروهائی بر رفتار نیک و شر انسان‌ها نظارت دارند.