آخرالزمان

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
The printable version is no longer supported and may have rendering errors. Please update your browser bookmarks and please use the default browser print function instead.
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۵


یا آخرْ زمان. پایان دورهٔ زندگی این‌جهانی که پس از آن قیامت است و روز پنجاه هزار سال آغاز می‌شود.

مجموعهٔ باورهای عامیانه در این‌باره، به‌نیکوترین صورتی در اسکندرنامهٔ فارسی آمده است که فشردهٔ آن چنین است:

«از آسمان دو فرشته را آرزو خاست، و از خدای تعالی درخواستند تا به‌زمین آیند و با ذوالقرنین دوستی کنند و با وی به‌عبادت خدای عزوجل مشغول شوند.

پس شبی شاه [با ایشان] گفت: ـ هیچ دانید که این جهان چندگاه دیگر بماند؟

گفتند: ـ تا پیغمبر آخرزمان نیاید، که هنوز نیامده است، و بعد از او روزگاری دراز بگذرد. آن‌گاه جهان برخیزد و برخاستن جهان را علامت‌ها است: یکی آن‌که آفتاب از غرب برآید و دابَةُ‌الاَرْض [۱] بیاید، و یأجوج و مأجوج هم‌چنین بیایند، و دَجّال برآید، و اندر زمین عدن آتش بیرون آید، و عیسی علیه‌السلام از آسمان فروآید.

پس پرسید که: ـ از مغرب، آفتاب چون برآید؟

گفتند: ـ بدان که خداوند تعالی هر شب آفتاب را به‌آسمان برد و از همه آسمان‌ها برگذراند به‌زیر عرش، و آن‌جا محبوس باشد. پس دستوری خواهد با جهان‌آمدن، و خدای تعالی او را دستوری دهد. و از آسمان به‌آسمان می‌آید، تا به‌آسمان دنیا رسد وقت صبح باشد. و چنین باشد تا قیامت... پس شبی آفتاب را محبوس کنند و چون دستوری خواهد، نیابد. پس ماه نیز در او رسد و هر دو دستوری خواهند، نیابند... چون سه شب تمام شود، جبرئیل علیه‌السلام ماه و آفتاب را گوید که: «حق‌تعالی شما را می‌فرماید که با مغرب شوید و برآئید از آن‌جا، بی‌نور!» ـ پس آفتاب و ماه از مغرب برآیند و [با آن هر دو] روشنائی نباشد. مانند دو اشتر سیاه باشند. و چون به‌میان آسمان رسند،‌ جبرئیل علیه‌السلام بیاید و ایشان را به‌مغرب فرو نبرد [بل] به‌بابِ توبه فرو برد.

پس اسکندر پرسید که: ـ دَرِ توبه چه باشد؟

گفتند: ـ رسول خدا فرمود آفریدگار عالم دَرِ توبه‌ئی آفریده است و آن را دو مصراع [۲] خوانند،‌ از زر مرصع به‌جواهر. و میان این مصراع تا آن مصراع یک‌ساله راه باشد. [و این] در گشاده است. از آن وقت که خدای عزوجل خلق را آفریده است تا بدین‌روز، هیچ کس توبه نکند که نه بدین دو اندر شود. آن‌گاه، بدین روز، به‌فرمان خدای این در اندر بندند چنان که گوئی خود نبوده است. و چون آن در دربسته شد، هیچ توبهٔ دیگر فرا نپذیرند...

و عزرائیل جان همه کس بستاند.

خدای عزوجل گوید: «یا عزرائیل، که مانده است؟»

گوید: «رَبّ‌العِزَّه، تو عالِمْ‌تَری!» ـ و جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل مانده باشند.

ربّ‌العزّه گوید: «جانِ جبرائیل بردار!» ـ بردارد.

گوید: «جانِ میکائیل بردار!» ـ بردارد.

آن‌گه گوید: «جانِ اسرافیل بردار!» ـ بردارد به‌فرمان خدای عزوجل.

آن‌‌گه ربّ‌العزّه گوید: «کی مانده است؟»

ملک‌الموت گوید: «بارخدایا، من مانده‌ام.»

از حق ندا آید که: «به‌عزت و جلال من که تو هم بمیری!» ـ پس بفرماید تا سر بر درِ بهشت نهد و پای‌ها بر دوزخ، و جان بدهد.

در وقت جان‌کندن گوید: «یا ربّ‌العزّه، اگر دانستمی که جان‌دادن چنین است سخت و عظیم، جان هیچ بنده برنگرفتمی!»

پس نعره‌ئی بزند که اگر جهانیان همه زنده بودندی از آواز او بمردندی.

پس کس نماند الا خدای عزوجل.

[از اسکندرنامه، به‌تلخیص، صفحات ۳۰۶ تا ۳۱۰]

دورهٔ آخرالزمان

کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۱۴۹

واپسین دورهٔ حیات این‌جهانی، که برحسب معتقدات عامه و اخبار مذهبی نشانه‌های خاص دارد و به‌ظهور امام غایب و رجعت انبیا و ائمه منجر می‌شود.

از نشانه‌های آغاز دورهٔ آخرالزمان، یکی خروج دابة‌الارض است


آخوند محمدباقر مجلسی می‌نویسد: «مراد از این دابّه،‌ علی علیه‌السلام است».

زمخشری در کشاف روایت کرده است که: «دابه از صفا بیرون خواهد آمد، با عصای موسی و انگشتر حضرت سلیمان. عصا را برمحل سجود مؤمن خواهد زد یا در میان دو دیده‌اش، پس نقطهٔ سفیدی به‌هم خواهد رسید که تمام روی او را روشن خواهد کرد مانند ستاره‌ئی درخشان، یا آن که در میان دو چشمش نوشته می‌شود مؤمن! ـ و انگشتر را بر بینی کافر می‌زند و سیاه می‌شود و جمیع رویش را تیره می‌کند یا در میان دو دیده‌اش نوشته می‌شود کافر! ـ در احادیث مکرر است که حضرت امیر مکرر در خطبه‌ها می‌فرمود که منم صاحب عصا و میسَم، یعنی چیزی که بدان داغ کنند.»

از اَصْبَغ‌بن‌نَباتِه روایت کرده‌اند که: «روزی معاویه مرا گفت شما گروه شیعیان گمان می‌کنید دابة‌الارض علی است؟

گفتم: ـ ما نمی‌گوئیم به‌تنهائی؛ یهود نیز چنین می‌گویند.

پس معاویه کس فرستاد و اعلم علمای یهود را طلبیده پرسید: ـ شما دابة‌الارض در کتب خود می‌یابید؟

گفت: ـ بلی.

معاویه گفت: ـ چه چیز است؟

گفت: ـ مردی است.

معاویه گفت: ـ می‌دانی چه نام دارد؟

گفت: ـ الیا [۳].

معاویه گفت: ـ الیا چه نزدیک است به‌علی!»

[حق‌الیقین، ج ۲، ص ۳۳۷]

دیگر از نشانه‌های دورهٔ آخرالزمان پدید آمدن دو باغ سبز است بر دو جانب مسجد کوفه.

نشانهٔ دیگر، طلوع ماه و آفتاب از مغرب است:

«فرشتگان [با اسکندر] گفتند: ـ خداوند تعالی هرشب آفتاب را به‌آسمان برد و از همه آسمان‌ها برگذراند به‌زیر عرش و آن‌جا محبوس باشد. پس دستوری خواهد با جهان آمدن، و خدای تعالی او را دستوری دهد. و از آسمان به‌آسمان می‌آید، تا به‌‌آسمان دنیا رسد وقت صبح باشد و روز روشن گردد. و چنین باشید تا قیامت... پس شبی آفتاب را محبوس کنند و چون دستوری خواهد، نیابد. پس یک روز برآید و ماهتاب نیز در او رسد و هر دو دستوری خواهند، نیابند. تا سه شب. و شب اهل دنیا دراز گردد و درازی شب ندانند. به‌نماز مشغول شود و اوراد خویش به‌جای آرد و صبح برنیاید و ستارگان هم‌چنان با جای باشند که اول شب. و در آسمان نگرد، آثار صبح نبیند. ترس وی زیادت شود. آن‌گه یکدیگر را بانگ کنند و همه در مسجدی حاضر آیند و زاری همی کنند و می‌گریند و زنهار می‌خواهند بر خفتگان.

پس چون سه شب تمام شود، جبرئیل علیه‌السلام ماه و آفتاب را گوید که حق تعالی شما را فرماید که با مغرب شوید و برآئید از آنجا بی‌نور!

پس آفتاب و ماه از مغرب برآیند و منادی برآید که «ماه و آفتاب از جانب مغرب برآمدند!» و هر که در جهان، ایشان را ببیند. و ماه و آفتاب را روشنائی نباشد. مانند دو اشتر سیاه باشند. و اهل دنیا بدیشان می‌نگرند و خروش و زاری می‌کنند و مادر از فرزند بیزار شود و دوستان از یکدیگر اعراض جویند و هر کس را اندوه تن خویش بود و ایشان که گریان باشند گریهٔ ایشان سود نکند.


پس دیگر بار خدای عزوجل ماه و آفتاب را نور دهد و از جانب مشرق برمی‌آیند و به‌مغرب فرو می‌شوند و مردم یکباره با سَرِدنیا شوند و گناه می‌کنند و به کِشت و وَرز و غَرسِ درختان و راندن جوی‌ها مشغول شوند و حریص گردند بر دنیا...

... و چنین باشد تا آن‌گاه که صور در دَمند.»

[اسکندرنامه، صفحات ۳۰۷ تا ۳۱۰]

نشانهٔ دیگر خروج یأجوج و مأجوج است.

«و خداوند در قصهٔ ذوالقرنین فرموده است که سد را ساخت که مانع بیرون آمدن یأجوج و مأجوج باشد. پس هر گاه بیاید وعدهٔ پروردگار، سد را با زمین هموار می‌کند و یأجوج و مأجوج از هر بلندی به‌سرعت به‌زیر می‌آیند.

و مأجوج اُمَّتی است، و هر یک چهارصد طایفه‌اند، و مردی از ایشان نمی‌میرد تا هزار فرزند از صُلبِ خود می‌بیند. و ایشان سه صنف باشند: صنفی از ایشان مانند درختان بلندند و صنفی از ایشان طول و عرضشان مساوی است، و این صنفند که هیچ کوه و آهنی در پیش ایشان نمی‌ایستد. و صنفی دیگر یک گوش خود را فرش می‌کنند و دیگری را لحافِ خود؛ و نمی‌گذرند به‌فیلی و شتری و خوکی و سایر حیوانات، مگر آن که آن‌ها را می‌خورند. مقدمهٔ ایشان در شام خواهد بود و ساقهٔ ایشان در خراسان. و نهرهای مشرق و دریاچهٔ مازندران را آخر می‌کنند.»

[م.ب. مجلسی، از حق‌الیقین، مجلد دوم صفحهٔ ۴۱۳]

نشانهٔ دیگری که در اخبار اسلامی آمده دود است که از آسمان نازل می‌شود «و مردم را فرامی‌گیرد و داخل می‌شود در گوش‌های کفار و منافقان، و سرهای ایشان مانند کَلّهِٔ بریان شود، و زمین مانند خانه‌ئی شود که در آن آتش افروخته باشند... چهل روز بماند و بعد از آن برطرف شود.»

[همان‌جا، ص۴۴۴]


نشانهٔ بسیار مشهور دیگر پدید آمدن دَجّال است.

سوای آن‌چه در اخبار و کتب اسلامی آمده نشانه‌های دیگری را از علائم دورهٔ آخرالزمان می‌شمارند که از آن‌جمله است پیدا شدن زن ریشدار، زاد و ولد استر، اختراعات و اکتشافات حیرت‌انگیز، رواج فحشا و بی‌اعتباری همهٔ موازین اخلاقی و مذهبی. فی‌المثل از معتقدات عوام است که «در دورهٔ آخرالزمان، هیکل آدم‌ها آن‌قدر ریزه می‌شود که یک پیرزن می‌تواند توی نی‌قلیان بنشیند و زنبیل ببافد!»

[صادق هدایت، نیرنگستان]

آن‌گاه طی مقدماتی امام‌زمان ظهور خواهد کرد تا ریشهٔ ظلم و جور و کفر را برکند و جهان را پر از عدل و داد کند،‌ و چندان از ظالمان و کافران خواهد کشت که تا رکاب مَرْکَبَش در خون فرو خواهد شد.

سَعدبن‌عبدالله (در بصائر) از امام محمدباقر روایت کرده است:

«اول کسی که برخواهد گشت حضرت امام‌حسین خواهد بود،‌ و آن مقدار پادشاهی خواهد کرد که از پیری، موهای ابروان او بر روی دیده‌اش آویخته شود... حضرت امام‌حسین، در صحرای کربلا، پیش از شهادت فرمود:

ـ اول کسی که زمین شکافته می‌شود و از زمین بیرون می‌آید من خواهم بود. و بیرون آمدن من موافق می‌افتد با بیرون آمدن امیرالمؤمنین و قیام قائم ما علیه‌السلام. پس نازل می‌شوند بر من جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و لشکرها از ملائکه. و جمیع انبیاء و اوصیا، بر اسبان ابلقی از نور. پس رسوال خدا عَلَم خود را به‌دست می‌گیرد و شمشیر خود را به‌دست قائم ما می‌دهد. پس حق تعالی بیرون می‌آورد از مسجد کوفه چشمه‌ئی از روغن و چشمه‌ئی از شیر. آن‌گاه حضرت امیرالمؤمنین شمشیر حضرت رسول را به‌من دهد و مرا به جانب مشرق و مغرب بفرستد. هرکه دشمن خدا باشد خونش را بریزم و هر بُتی را که بیابم بسوزانم تا به‌زمین هند رسم و جمیع بلاد هند را فتح کنم. و حضرت دانیال و یوشع زنده شوند و بیایند و به‌سوی حضرت امیرالمومنین. پس هفتاد نفر با ایشان بفرستد به‌سوی بصره که هر که در مقام مقابله برآید او را بکشند. و لشکری به‌سوی بلاد روم فرستد که آن‌جا را فتح کنند. پس هر حیوان حرام‌گوشت که باشد بکشم، تا آن‌که به‌غیر طیب و نیکو در روی زمین نباشد. جزیه را برطرف کنم و یهود و نصارا و سایر ملل را مخیّر گردانم میان اسلام و شمشیر. هر که اسلام را نخواهد خونش بریزم و هیچ مردی از شیعیان نماند مگر آن که خدا ملکی به‌سوی او بفرستد تا خاک را از روی او پاک کند و زنان و منزل او را در بهشت به‌او بنماید. و هر کور و زمین‌گیر و مبتلا که باشد،‌ خدا به‌برکت ما اهل‌بیت آن بلاها از او دفع نماید. حق تعالی برکت را از آسمان به‌زمین فروفرستد، به‌مرتبه‌ئی که شاخه‌های درختان میوه‌دار از بسیاری میوه بشکند. و میوهٔ تابستان در زمستان، و میوهٔ زمستان در تابستان به‌عمل آید.»

ابوجعفر محمدبن علی قمی، ابن ِ بابِوِیْه، معروف به شیخْ صَدوق محدّث بزرگِ شیعه ـ در کتاب علل‌الشّرایع از امام محمدباقر روایت کرده است که:

«چون قائم ما ظاهر شود عایشه را زنده کند تا بر او حد بزند و انتقام فاطمه را از او بکشد.»

در ارشاد نیز شیخ مفید به‌روایت از همین امام آورده است که: «چون وقت ظهور قائم ما نزدیک شود، در جمادی‌الآخر و ده روز از ماه رجب بارانی ببارد که خلایق مثل آن را ندیده باشند. پس به‌آن باران خدا برویاند گوشت‌های مؤمنان را و بدن‌های ایشان را در قبرهایشان.»

شیخ طوسی نیز به‌روایت از امام رضا آورده است: «از علامات ظهور حضرت قائم آن است که بدن برهنه‌ئی در برابر قرص آفتاب ظاهر خواهد شد و منادی ندا خواهد کرد که این امیرالمؤمنین است، برگشته است تا ظالمان را هلاک کند!»

کُلِینی نیز از امام جعفرصادق روایت کرده است که: «امام حسین خروج کند با هفتاد نفر از اصحابش که خودهای مطلا بر سر داشته باشند که هر خُود دو رو داشته باشد. و به‌مردم گویند که این حسین است که بیرون آمده است! ـ پس چون معرفت حسین در دل‌های مؤمنان قرار گرفت و دانستند که دجال و شیطان نیست، حضرت قائم از دنیا برود و حضرت امام حسین او را غسل دهد و کفن و حنوط کند و بر او نماز کند و او را در لحد بگذارد.»

این نیز روایت جابر است از امام محمدباقر، که:

«فرمود: ـ به‌خدا سوگند مردی از اهل‌بیت سیصد و نه سال پادشاهی خواهد کرد بعد از آن که قائم از دنیا برود.

پرسیدم: ـ قائم چند سال پادشاهی می‌کند؟

فرمود: ـ نوزده سال؛ و بعد از وفات آن حضرت هرج و مرج و فتنهٔ بسیار خواهد بود تا پنجاه سال. پس منتصر ـ یعنی انتقام‌کشنده ـ به‌دنیا خواهد آمد که امام حسین است و طلب خون خود و اصحاب خود را خواهد کرد و آن‌قدر بکشد و اسیر کند که مردم بگویند اگر این ذریهٔ پیغمبران بود این‌قدر آدم نمی‌کشت!»

که دو روایت اخیر با یکدیگر نمی‌خوانند.


پاورقی

  1. ^  دابةالارض Dabbat-ol-arz (اسم خاص،‌ عربی، مرکب از دابه به‌معنی جانور چارپا و ارض به معنی زمین) چارپائی عظیم‌الجثه است، شصت ذراع درازی قامت او. و بر طبق اساطیر اسلامی از کوه صفا بیرون می‌آید و خروجش نخستین نشانه باشد بر نزدیکی قیامت. انگشتر حضرت سلیمان در انگشت و عصای حضرت موسی در دست او خواهد بود. به‌زبان عربی سخن خواهد گفت،‌ بر تمامی خلق عالم خواهد گذشت و بر اثر آن عصا و نگین که با اوست بر پیشانی هرکس نوشته‌ئی پدید می‌آید که کافر است یا مسلمان. ـ از آن پس، نام‌ها همه از یاد خواهد رفت و زمینیان ناگزیر با یکدیگر به‌یکی از دو خطاب مسلمان یا کافر سخن خواهند گفت. [نقل به‌معنی از دائرةالمعارف فارسی]
  2. ^  مصراع هر لنگهٔ در را گویند. دو مصراع را لابد باید به‌معنی درِ دولِنگه یا دو لَت lat پذیرفت هرچند ظاهراً در این حال باید مصراع به‌تثنیه آمده باشد.
  3. ^  یا ایلیا، یا الیاس: نام یکی از پیغمبران بنی‌اسرائیل است لیکن منابع اسلامی آن را نام امیرالمؤمنین علی دانسته‌اند به‌صورتی که در تورات آمده است.