«در زیر این حقیقت شفّاف»

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۰۲:۲۷ توسط M-aah (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۱
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۱
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۲
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۲
 « در زیر این حقیقت شفاف »
                م ـ ع ـ سپانلو
انبوه عابران و فروشندگان
ظهر بهار و لحظه ی چشم انداز را
آکنده اند در همه سوی پیاده رو
منشور آب میوه ها
در آفتاب الوان ـ تبخیر می شود !
بیکاره ها ، مهاجرها ، کولی ها
سربازها که خواب سفر دارند
با ریش ِ چند روزه و دمپائی
در معبر بخار ِ گس ِ چای
بین بساط دستفروشان
از نی فروش با نی سحر آمیزش 
تا فالگیر ، طوطی آینده
پیوسته در غبار بهاری
انبوه می شوند و رها می شوند
تا با عبور فوج مدارس
تصویر را بر آشوبد
صف های راه پیمایان
فریاد ِ اعتصاب
             ***
اینک پرنده باز
با چرخدستی اش
یک آسمان پرنده ی خشکیده را
می آورد برای ِ فروش فصل
و کودک محصل
و می گوید :«السلام آقا پرنده ها !»
               ***
این آسمان  ِ تازه نفس می کشد
یک لحظه می نشیند باد
و آنگاه پر تلاطم تر می خواند
با برگ های نو رس ، با خرده ریز اعلان ها
با اهتزاز بیرق جمهوری جدید .
انگشت باد در کار است
پرپر زنان به گشت می آید
بین کتاب های کنار پیاده رو ؛
با حرکتی همآهنگ
این چاپ های تازه ورق می خورند
یک لحظه ، گاه ، عکس شهیدی
لبخند زن نمایان می گردد
و روزهای ِ سال ورق می خورند
در زیر این حقیقت شفاف .
                            28 / 1 / 58